۱. روانشناسی را میتوان : بررسی علمی رفتار و فرایندهای ذهنی تعریف کرد.
۲. ریشه های علم روانشناسی را میتوان در سده های چهارم و پنجم پیش از میلاد جستجو کرد.
فیلسوفان یونان سقراط و افلاطون و ارسطو پرسشهای بنیادی را درباره ی ذهن آدمی مطرح کردند و بقراط که به پدر پزشکی شهرت دارد مشاهدات مهمی درباره ی نحوه ی کنترل اندام ها توسط مغز انجام داد.
– یکی از اولین مجادله ها درباره ی روانشناسی انسان بر سر این سؤال است :
که آیا قابلیت های انسان ذاتی است ؟ (دیدگاه فطری نگر / دیدگاه تجربی نگر )
– در نیمه ی دوم سده ی نوزدهم علم روانشناسی زاده شد.
در سال ۱۸۹۷، ویلهلم وونت در دانشگاه لایپزیگ نخستین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را تأسیس کرد.
۳. نخستین مکاتب روانشناسی عبارت بودند از :
– ساخت گرایی : تحلیل ساختهای ذهنی کارکردگرایی ذهن چگونه کار میکند که سبب تطابق و کارکرد جاندار در محیط خود میشود
– رفتارگرایی : بررسی رفتار بدون ارتباط با هشیاری
– روانشناسی گشتالت : تأکید بر الگوهای حاصل از محرکها و سازمان تجربه ها
– روانکاوی تأکید بر نقش فرایندهای ناهشیار بر رشد شخصیت و انگیزش
۴. پیشرفتهای نوین در روانشناسی عبارتند از: نظریه ی خبر پردازی روانشناسی زبان و روانشناسی عصب شناختی
۵. از چندین دیدگاه میتوان دست به بررسی های روانشناختی زد:
– رویکرد زیست شناختی در پی آن است که اعمال را به رویدادهایی در بدن و به ویژه در مغز و دستگاه عصبی ارتباط دهد.
– رویکرد رفتاری تنها به آن دسته از فعالیت های برونی جاندار توجه دارد که قابل مشاهده و اندازه گیری باشند .
– رویکرد شناختی با فرایندهایی مانند ادراک به خاطر سپردن استدلال تصمیم گیری حل مسأله و نیز رابطه ی این فرایندها با رفتار سروکار دارد
– رویکرد روانکاوی تأکید بر انگیزه های ناهشیار است که ریشه در تکانه های جنسی و پرخاشگرانه ی واپس رانده دارد.
– رویکرد پدیدار شناختی بر تجربه های ذهنی فرد و انگیزش در جهت خودشکوفایی تأکید می ورزد
در روانشناسی هر موضوع را میتوان در چارچوب یک یا چند رویکرد از میان رویکردهای یاد شده تحلیل کرد .
۶. رویکرد زیست شناختی این فرق را با رویکردهای دیگر دارد که بخشی از اصول آن از زیست شناسی گرفته شده است.
پژوهشگرانی با گرایش زیست شناسی غالباً میکوشند اصول روانشناختی را بر پایه ی اصول زیست شناختی تبیین کنند این گرایش به کاهشگری شهرت دارد.
امروزه پدیده های رفتاری بیشتر و بیشتر در هر دو سطح زیست شناختی و روانشناختی تبیین میشوند.
۷.هر پژوهش روانشناختی مستلزم ارائه فرضیه و سپس آزمون آن فرضیه با یکی از روشهای علمی است. در مواردی که عملی باشد از روش آزمایش استفاده میشود چون در این روش سعی بر این است که همه ی متغيرها بجز متغیرهای مورد بررسی کنترل شوند.(متغیر مستقل متغیری است که آزمایشگر آن را دستکاری میکند و متغیر وابسته معمولاً شاخصی از رفتار آزمودنی متغیری است که میخواهیم بررسی کنیم که تحت تأثیر تغییرات متغیر آزمایشی قرار میگیرد یا نه در ساده ترین طرح آزمایش آزمایشگر یک متغیر مستقل را تغییر میدهد تا اثر آن را بر یک متغیر وابسته مشاهده کند قرار دادن تصادفی آزمودنی ها در گروههای آزمایش و گواه از عناصر اصلی طرح آزمایشی است.)
۸. در بسیاری از آزمایش ها متغیر مستقل چیزی است که یا حضور دارد یا حضور ندارد
( ساده ترین طرح آزمایش شامل یک گروه آزمایشی حضور وضعیت مورد نظر در یک دسته آزمودنی و یک گروه گواه فقدان وضعیت مورد نظر در دسته دیگری است و اگر تفاوت بین میانگین های دو گروه آزمایشی و گواه از لحاظ آماری معنادار باشد نتیجه میگیریم که وضعیت مورد نظر به صورتی پایا مؤثر بوده است به این معنا که تفاوت بین گروه ها ناشی از اثر متغیر مستقل بوده و نه حاصل عوامل تصادفی یا وجود چند مورد استثنایی )
۹. در مواردی که آزمایشگر کنترلی بر استقرار آزمودنی ها در دسته های گواه و آزمایشی ندارد میتواند از روش همبستگی استفاده کند. با این روش میتوان معین کرد آیا تفاوت طبیعی بین مردم در یک زمینه با تفاوت آنان در زمینه ی دیگری پیوند دارد یا نه
– میزان همبستگی بین دو متغیر با ضریب همبستگی یا R اندازه گیری میشود که مقدار آن بین ۱ – و ۱ است.
– فقدان هر گونه رابطه را ضریب صفر نشان می دهد و رابطه ی کامل را عدد ۱
– هر چه مقدار R از صفر به سوی ۱ میل کند نیرومندی رابطه بیشتر است.
– ضریب همبستگی ممکن است مثبت یا منفی باشد و این خود بستگی به این دارد که متغیری همراه متغیر دیگر افزایش یابد (+) یا با کاهش یک متغیر متغیر دیگر افزایش یابد.
۱۰. مشاهده یکی از روش های پژوهش است که در آن پدیده ی مورد نظر تحت مشاهده قرار میگیرد.
پژوهشگران باید دوره ی آموزشی لازم را در کار مشاهده و ثبت دقیق مشاهدات بگذرانند تا بتوانند از فرافکنی سوگیری های خود بر گزارشها پرهیز کنند.
پدیده هایی را که مشاهده ی مستقیم آنها میسر نیست با استفاده از زمینه یابی پرسشنامه ها و مصاحبه ها و یا بازسازی شرح حال افراد میتوان به طور غیر مستقیم مشاهده کرد.
۱۱. اصول اخلاقی اولیه ی حاکم بر رفتار اخلاقی با آزمودنی های انسانی عبارتند از :
کمترین احتمال خطر رضایت آگاهانه و اصل رعایت حریم خصوصی استفاده از هر نوع روش دردآور یا آسیب زا با حیوانها را باید اطلاعات حاصل از این بررسی بتواند به کلی توجیه کند.
۱۲. رشته های تخصصی مهم روانشناسی عبارتند از
– زیست شناختی
– روانشناسی آزمایشی
– روانشناسی رشد اجتماعی و شخصیت
– روانشناسی بالینی و مشاوره
– روانشناسی آموزشگاهی و تربیتی
– روانشناسی صنعتی و مهندسی
۱. واحد زیربنایی دستگاه عصبی نوعی یاخته ی تخصص یافته به نام نورون ( یاخته ی عصبی ) است.
نورون های محلی یاخته های کوچکی هستند که فقط با نورون های همجوار ارتباط دارند حال آنکه نورون های درشت میتوانند تکانه های عصبی را به نقاط دور ببرند.از تنه نورون شاخه های کوتاهی به نام دندریت و دنباله ی لوله مانند باریکی به نام آكسون منشعب میشود تحریک دندریت ها و تنه نورون منجر به تکانه ی عصبی میشود که در طول آکسون حرکت میکند.
نورونهای حسی علایم صادره از اندامهای حسی را به مغز و نخاع شوکی میبرند.
نورونهای حرکتی علایم صادره از مغز و نخاع شوکی را به ماهیچه ها و غده های درونریز میرسانند عصب دسته آکسون مطولی متشکل از اکسون صدها یا هزاران نورون است.
۲. محرک به صورت تکانه برقی شیمیایی در طول نورون از دندریت ها به انتهای آکسون میرود این تکانه ی متحرک یا پتانسیل عمل ناشی از مکانیسمی به نام ناقطبی شدن است.
این مکانیسم فرایندی برقی شیمیایی به صورت تغییر اختلاف ولتاژ مکانیسم های سلولی نقاط پیایی در طول نورون است.
۳. هنگامی که پتانسیل عمل راه میافتد در طول آکسون حرکت میکند و به حباب های کوچکی در انتهای آکسون به نام پایانه های سیناپسی میرسد این پایانه ها موادی شیمیایی رها میکنند به نام پیک عصبی که موجب انتقال علایم از نورونی به نورون مجاورش میشود.
پیکهای عصبی در فضای کوچک سیناپس (پیوند) بین دو نورون پراکنده میشوند و به گیرنده های عصبی موجود در غشای نورون گیرنده می چسبند.
برخی پیکهای عصبی دارای اثر تحریکی و بعضی دارای اثر بازدارنده اند.
هرگاه در نورون گیرنده اثرات تحریکی بیشتر از اثرات بازدارنده شود ناقطبی شدن روی میدهد و نورون تکانه ی همه یا هیچ شلیک میکند.
۴. بین پیکهای عصبی و گیرنده ها تعاملهای گوناگونی روی میدهد که هر کدام پدیده های روانشناختی معینی را تبیین میکند.
استیل کولین / نوراپی نفرین / دوپامین/ گابا / گلوتامات مهمترین پیکهای عصبی هستند.
۵. دستگاه عصبی به دو بخش تقسیم میشود :
– دستگاه عصبی مرکزی (مغز و نخاع شوکی )
– دستگاه عصبی پیرامونی ( عصبهایی که مغز و نخاع شوکی را به نقاط دیگر بدن پیوند میدهد)
بخشهای فرعی دستگاه پیرامونی شامل:
– دستگاه تنی ( پیام رسان بین اندام های حسی ماهیچه ها و سطح بدن )
– دستگاه خود مختار ( مرتبط با اندامهای احشایی و غدد درونریز )
۶. مغز آدمی متشکل است از سه لایه ی متحدالمرکز است :
– هسته ی مرکزی
– دستگاه کناری
– قشر مغز هسته ی مرکزی (بصل النخاع ناظر بر تنفس و بازتابهای وضعی بدن)
– مخچه ( کنترل هماهنگی حرکتی)
– تالاموس ( ایستگاه تقویت اطلاعات حسی )
– هیپوتالاموس ( هیجانها و تعادل زیستی)
دستگاه شبکه ای که از دیگر ساختارهای هسته مرکزی میگذرد حالت بیداری و هشیاری را در کنترل دارد.
۷.دستگاه کناری بر بعضی کارهای غریزی تغذیه حمله گریز از خطر جفت گیری که هیپوتالاموس آنها را تنظیم میکند کنترل دارد.
این دستگاه در هیجان و حافظه نیز نقش حساسی دارد.
۸. مخ به دو نیمکره تقسیم میشود. سطح پرچین و شکنج این دو نیمکره به نام قشر مخ نقش حساسی در فرایندهای عالی ذهن مانند تصمیم گیری یادگیری و تفکر دارد برخی مناطق قشر مخ مرکز دروندادهای حسی معین یا مرکز کنترل حرکات معینی است. بقیه قشر مخ شامل مناطق ارتباطی مربوط به حافظه و تفکر و زبان است.
۱۳. غده های درونریز هورمونهایی را به جریان خون می ریزند که سراسر بدن را می پیمایند و بر انواع سلولها تأثیرات گوناگون میگذارند.
غده هیپوفیز به خاطر کنترلش بر سایر غدد درونریز غده ی رهبر نام گرفته است.
غدد آدرنال نقش حساسی در خلق میزان انرژی و توان مقابله با فشار روانی دارند .
۱۴. ساز و برگ ارثی که کروموزومها و ژنها انتقال میدهند بر ویژگیهای روانشناختی و جسمانی تأثیر میگذارد.
ژنها بخشی از ملکولهای DNA و در بردارنده ی ساز و برگ وراثتی هستند.
بعضی ژنها بارز بعضی نهفته و بعضی وابسته به جنسیت اند.
غالب ویژگیها و خصوصیات آدمی چندژنی است به این معنا که نتیجه و محصول همکاری چندین ژن هستند نه یک جفت ژن واحد .
۱۵. تخم کشی انتخابی ( جفت کردن حیوان هایی که میزان خصیصه های معینی در آنها کم یا زیاد استروشی برای بررسی اثرات وراثت است )
پژوهش با دوقلوها روش دیگری برای تفکیک آثار محیط از آثار وراثت است که طی آن ویژگی های دو قلوهای یک تخمکی ( برخوردار از وراثت یکسان با همان ویژگیها در دوقلوهای دو تخمکی که شباهت وراثتی آنها بیش از شباهت خواهر برادرهای معمولی نیست) مقایسه میشود.
رفتار آدمی وابسته کنش متقابل بین وراثت و محیط است.
حد و حدود تواناییهای آدمی را ژنها رقم میزنند اما اینکه چه بر سر این تواناییها بیاید وابسته ی محیط است .
۱. دو سؤال اساسی در روانشناسی رشد عبارتند از :
(الف) چگونه عوامل زیستی (سرشت) در تعیین مسیر رشد آدمی با تجربه های محیطی (تربیت) تعامل دارند ؟
(ب) آیا رشد یک فرایند تغییر پیوسته است یا متشکل از سلسله مراحلی کیفی و مستقل از یکدیگر؟
پرسش دیگری که با پرسش قبلی ارتباط دارد این است که :
آیا چیزی به نام دوره های حساس یا بحرانی وجود دارد که طی آنها تجربه های معینی باید روی دهد تا رشد روانی به طور طبیعی پیش رود؟
۲. میراث ارثی فرد از طریق رسش ظاهر میشود .
رسش عبارت است از زنجیره ی فطری و از پیش تعیین شده ی رشد یا تغییرات
دیگر در بدن که به طور نسبی مستقل از محیط هستند
برای مثال رشد حرکتی تا حدود زیادی فرایند رسشی محسوب میشود زیرا تمام کودکان مهارت هایی نظیر سینه خیز رفتن ایستادن و راه رفتن را تقریباً در سن معین و با توالی همانند کسب میکنند البته حتی این مهارت ها نیز از محیط غیر عادی و ناکافی اثر می پذیرند.
۳. نوزاد آدمی با دستگاههای حسی فعال متولد میشود و آماده ی یادگیری از محیط خود است.
شواهدی نیز حاکی از آن است که نوزادان به اصواتی که قبلاً در زهدان مادر شنیده اند پاسخ افتراقی میدهند.
۴. نظریه ی پیاژه توصیفی از مراحل رشد شناختی به دست میدهد.
رشد شناختی از مرحله حسی – حرکتی که یکی از ویژگیهای عمده ی آن کشف پایداری شیء است آغاز میشود و از مرحله ی پیش عملیاتی اولین مرحله در کاربرد نمادها و مرحله ی عملیات عینی مرحله تکوین مفاهیم نگهداری ذهنی میگذرد و به مرحله ی عملیات صوری مرحله ی فرضیه آزمایی منظم در حل مسئله منتهی میشود .
۵. بکارگیری شیوه های جدید آزمایشگری نشان داده که نظریه پیاژه توانایی های کودکان را کمتر از آنچه که هست برآورد کرده و در این زمینه چند رویکرد دیگر پیشنهاد شده است.
در رویکردهای پردازش اطلاعات رشد شناختی بازتابی از رشد تدریجی فرایندهایی نظیر توجه و حافظه شناخته میشود نظریه پردازان ، دیگر بر افزایش دانش در حیطه های معین تأکید دارند برخی نیز توجه خود را بر تأثیر زمینه ی اجتماعی و فرهنگی بر رشد معطوف داشته اند.
۶. پیاژه معتقد بود که درک کودکان از قواعد و داوری های اخلاقی پا به پای تواناییهای شناختی آنها رشد مییابد کلبرگ آراء پیاژه را گسترش داد تا دوره ی نوجوانی و بزرگسالی را در برگیرد او سه سطح قضاوت اخلاقی پیش عرفی عرفی و پس عرفی را پیشنهاد کرد.
۷. در همان هفته های اول زندگی در نوزادان به تفاوت های فردی در سطح فعالیت پاسخگویی به تغییرات محیط و تحریک پذیری بر میخوریم این ویژگی های شخصیتی وابسته به خلق را که به نظر فطری می آیند خلق و خو نامیده اند هنوز به درستی روشن نشده که خلق و خو را تا چه اندازه باید پایه ی شخصیت بعدی فرد دانست تداوم خلق و خو در گستره ی زندگی تابع تعامل های بین خصوصیات ارثی کودک و محیط است .
۸. برخی از رفتارهای اجتماعی اولیه نظیر لبخند زدن از پاسخهای فطری به شمار میآیند و در تمام کودکان از جمله کودکان نابینا در سن معینی ظاهر میشوند ظهور بسیاری از رفتارهای اجتماعی بعدی – از قبیل ترس از غریبه ها و آشفتگی ناشی از جدایی از مراقبان اصلی به نظر می زند تابع مهارتهای شناختی در حال رشد کودک باشد .
۹. تمایل کودک به نزدیک شدن به افراد معین و احساس امنیت بیشتر در حضور آنها دلبستگی نامیده شده است .
دلبستگی را میتوان با استفاده از روش مشاهده ی موقعیت ناآشنا که شامل مجموعه رویدادهایی است که طی آنها کودک به هنگام دور شدن مراقب اصلی یا مادر از اتاق و بازگشت مجدد او نشان میدهد ارزیابی کرد.
کودکان بر اساس واکنش هایشان در این شرایط به سه گروه تقسیم میشوند :
(الف) دلبسته ی ایمن
(ب) دلبسته ی نا ایمن با حالت اجتنابی
(ج) دلبسته ی نا ایمن با دوسوگرایی
کودکان دلبسته ی ایمن مراقبانی دارند که با حساسیت به نیازهای آنان پاسخ میدهند.
۱۰. هویت جنسیتی : به میزان برداشت فرد از خود به عنوان مرد یا زن اطلاق میشود.
هویت جنسیتی مفهومی است متفاوت از نقش آموزی جنسیتی زیرا نقش آموزی جنسیتی به فراگیری آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی گفته میشود که فرهنگ هر جامعه برای زنان و مردان مناسب میداند.
– در نظریه روانکاوی فروید هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی از کشف اولیه کودک در مورد تفاوت بین اندامهای جنسی پسر و دختر و همانندسازی نهایی کودک با والد همجنس ناشی می شود.
– نظریه ی یادگیری اجتماعی بر پاداش و تنبیهی که کودک برای رفتارهای مناسب و نامناسب با جنسیت دریافت می دارد و همچنین فرایند همانندسازی با بزرگسال همجنس از راه یادگیری مشاهده یی تأکید می ورزد.
۱۱ – نظریه شناختی – رشدی هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی بر آن است که وقتی کودک خود را به عنوان پسر (نر) یا دختر (ماده) شناسایی کرد برای اکتساب رفتارهای وابسته به جنسیت خود برانگیخته میشود.
درک آنها از جنس و جنسیت با مراحل رشد شناختی پیاژه مطابقت دارد – بویژه درک آنها از ثبات جنسیتی ، یعنی تشخیص اینکه جنسیت فرد به رغم تغییرات سن و ظاهر شخص ثابت می ماند.
نظریه شناختی – رشدی نیز همانند نظریه رشد شناختی میزان درک کودکان را کمتر از آنچه هست برآورده کرده است.
۱۲.- نظریه ی طرحواره ی جنسیتی که توسط ساندرا بم صورتبندی شده در پی توضیح این نکته است که چرا اصولاً در وهله ی اول کودکان خود پنداره ی خویش را برپایه ی تمایز مرد از زن بنا میکنند.
این نظریه بر نقش فرهنگ تأکید دارد به این معنا که فرهنگ به کودکان می آموزد که دنیا را از دریچه ی عدسیهای جنسیت ببینند این نظریه همانند نظریه ی شناختی – رشدی کودکان را عناصری فعال در نقش آموزی جنسیتی خودشان تلقی میکند و همانند نظریه ی یادگیری اجتماعی این نتیجه گیری را رد میکند که نقش آموزی جنسیتی سنتی، غیر قابل اجتناب و انعطاف ناپذیرست.
۱۳ بلوغ اثر چشمگیری در تصویر نوجوان از بدنش عزت نفس . حالات خلق و روابطش با دیگران دارد با این حال بیشتر نوجوانان این دوران را بدون تشویش و آشفتگی زیاد پشت سر میگذارند. پسرهای . زودرس در مقایسه با همسالان دیررس خود از ظاهر خودشان بیشتر رضایت دارند و بیشتر از آنها حالتهای خلق مثبت را تجربه میکنند.
برعکس دختران زودرس در مقایسه با دختران دیررس بیشتر دچار افسردگی اضطراب و تعارضهای خانوادگی میشوند و از وضع ظاهر خود نیز کمتر رضایت دارند طبق نظریه اریکسون شکل گیری هویت فردی تکلیف عمده دوره ی نوجوانی است.
۱. از نظر روانشناختی احساسها تجاربی هستند که با محرک های ساده پیوند دارند .
از نظر زیست شناختی اساس فرایندهای حسی عبارتند از اندامهای حسی و گذرگاه های عصبی ارتباطی حیطه عمل این فرایندها مراحل اولیه کسب اطلاعات درباره ی محرکهاست. حس ها عبارتند از
– بینایی (باصره)
– شنوایی (سامعه)
– بویایی (شامه)
– چشایی (ذائقه)
– حسهای پوستی شامل فشار دما و درد و حسهای تنی
۲. یکی از ویژگی های مشترک همه ی حواس حساسیت آنها است.
حساسیت به شدت محرک را تحت عنوان آستانه مطلق می سنجیم که عبارت است از حداقل انرژی محرک که به صورتی پایا قابل تشخیص است.
حساسیت به تغییر را تحت عنوان آستانه ی افتراقی یا کمترین تفاوت محسوس GND میسنجیم که عبارت است از
حداقل تفاوت بین دو محرک که به صورت پایا قابل تشخیص باشد مقدار تغییر لازم برای تمیز دو محرک از یکدیگر با افزایش شدت محرک افزایش می یابد و تقريباً متناسب با شدت محرک است ( قانون وبر – فختر)
۳. هر دستگاه حسی باید انرژی فیزیکی خاص خود را به صورت تکانه های عصبی رمزگردانی کند.
این فرایند نیرو گردانی بر عهده ی گیرنده هاست.
گیرنده ها و گذرگاههای عصبی ارتباطی شدت محرک را عمدتاً بر حسب نرخ تکانه های عصبی تعداد تکانه ها در مدت زمان معین و الگوی این تکانه ها رمزگردانی میکنند کیفیت محرک نیز بر حسب تارهای عصبی خاصی که فعال میشوند و الگوی فعالیت این تارها رمزگردانی میشود .
۴. محرک بینایی نور است یعنی تابش الکترومغناطیسی ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر هر چشم دستگاهی برای تشکیل تصویر دارد شامل قرنیه مردمک و عدسی و دستگاهی برای تبدیل این تصویر به تکانه های الکتریکی دستگاه نیروگردانی در شبکیه جای دارد که حاوی گیرنده های بینایی یعنی میله ها و مخروط هاست.
۵ مخروط ها در برابر نورهای شدید عمل میکنند فعالیت آنها موجب احساس رنگ میشود و بیشتر در مرکز شبکیه لکه ی زرد دیده میشوند.
میله ها در برابر نورهای ضعیف عمل میکنند، احساس بصری بدون رنگ را موجب میشوند و در بخش پیرامونی شبکیه فراوان ترند.
میزان حساسیت ما به شدت نور تابع برخی خصوصیات میله ها و مخروط هاست نکته ی به ویژه درخور اهمیت این است که نسبت به مخروط ها ، هر یک از میله ها به تعداد بیشتری یاخته گرهی اتصال دارد.
براثر این اختلاف در میزان اتصال حساسیت بینایی با میله ها بیشتر از مخروط هاست اما وضوح دید با مخروطها بیشتر از میله هاست .
۶. طول موجهای مختلف نور احساس رنگ های متفاوت را موجب میشوند.
با آمیختن مناسب سه رنگ که از نظر طول موج از هم فاصله ی زیاد داشته باشند تقریباً هر رنگ نوری را میتوان همتاسازی کرد.
این واقعیت و واقعیت های دیگر منتهی به نظریه ی سه نامی شد که بر طبق آن ادراک رنگ بر فعالیت سه نوع گیرنده ی مخروط مبتنی است و بیشترین حساسیت هر مخروط به طول موجهای ناحیه ی متفاوتی از طیف نور است.
۷. چهار احساس اصلی رنگ وجود دارد؛ قرمز، زرد، سبز و آبی تجارب ما از رنگ حاصل ترکیباتی از این رنگهاست بجز اینکه ما هرگز سبز مایل به قرمز و آبی مایل به زرد نمیبینیم مطلب اخیر با نظریه ی رنگ های متضاد قابل تبیین است.
این نظریه فرایندهای متضاد قرمز – سبز و زرد – آبی را مطرح میکند که در هر فرایند به هر یک از دو رنگ متضاد در جهت عکس پاسخ داده میشود. نظریه ی سه فامی و نظریه ی رنگهای متضاد با این شرح که این دو فرایند در مناطق عصبی متفاوتی از دستگاه بینایی عمل میکنند به نحو موفقیت آمیزی با هم تلفیق شده اند.
۸. محرک حس شنوایی سامعه موجی از تغییرات فشار هوا موج صوتی است گوش شامل گوش بیرونی بخش بیرونی گوش و مجرای شنوایی گوش میانی برده ی گوش و زنجیره یی از استخوانها و گوش درونی است. گوش درونی شامل حلزون گوش است که از یک لوله ی مارپیچی حاوی غشای پایه تشکیل شده است. یاخته های مویی که بر این غشا قرار دارند همان گیرنده های صوت هستند امواج صوت که از راه گوش بیرونی و گوش میانی میرسند موجب ارتعاش غشانی پایه میگردند که در نتیجه ی آن یاخته های مویی خم میشوند و در نهایت تکانه ی عصبی به وجود می آید.
۹. -زیر و بمی که کیفیت بارز صوت است بر حسب بسامد موج صوتی تغییر میکند اینکه ما میتوانیم زیر و بمی دو صوت متفاوت را که همزمان به صدا درآمده اند بشنویم گویای آن است که احتمالا گیرنده های متعددی وجود دارند که به بسامدهای مختلف پاسخ میدهند. نظریه های زمانی ادراک زیر و بمی بر این فرض استوارند که زیر و بمی که میشنویم تابع الگوی زمانی پاسخهای عصبی در دستگاه شنوایی است و خود این الگوی زمانی پاسخهای عصبی را نیز الگوی زمانی موج صوتي تعيين می کند. در نظریه های مکانی فرض بر این است که هر بسامد صوتی بیشترین تحریک را به مکان مشخصی در طول غشای پایه وارد میکند و این مکان ویژه ی حداکثر ارتعاش نیر تعیین میکند که چه زیر و بمی شنیده خواهد شد. هر یک از این دو نظریه به جای خود درست است زیرا نظریه ی زمانی ادراک ما از بسامدهای پایین را توضیح میدهد و نظریه ی مکانی ادراک ما از بسامدهای بالا را تبیین میکند.
۱۰. بویایی برای گونه های دیگر جانداران مهمتر است تا برای انسان بسیاری از گونه های جانداران از بوهای خاص فرومونها برای مبادله ی اطلاعات استفاده میکنند و به نظر میرسد در انسان نیز هنوز آثاری از این دستگاه ارتباطی باقی مانده باشد محرکهای بویایی مولکولهای آزاد شده از مواد هستند که در هوا سیر میکنند و گیرنده هایی را که در بالای مجرای بینی قرار دارند فعال میسازند. انواع مختلف گیرنده ی بو وجود دارد در حدود ۱۰۰۰ نوع فرد عادی میتواند ۱۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ بوی مختلف را تمیز دهد و زنان به طور کلی از این نظر تواناتر از مردان هستند.
۱۱. نه تنها ماده یی که چشیده میشود بلکه ساخت ژنتیکی فرد و تجارب او نیز بر چشایی اثر میگذارند محرک چشایی ماده ای است که در بزاق قابل حل باشد.
بسیاری از گیرنده های چشایی به صورت خوشه هایی روی زبان جای دارند جوانه های چشایی حساسیت چشایی در نقاط مختلف زبان متفاوت است.
هر مزه یی را میتوان بر حسب یکی از مزه های اصلی یا ترکیبی از آنها توصیف کرد ، شیرین ترش شور و تلخ رمزگردانی مزه های مختلف تا حدودی بر حسب تارهای عصبی ویژه یی است که فعال میشوند هر یک از تارهای عصبی مختلف حداکثر حساسیت را به یکی از چهار مزه دارند و تا حدودی هم بر حسب طرح فعالیت تارهای عصبی است .
۱۲. حس فشار و حس دما دو حس از حسهای پوستی هستند. حساسیت به فشار در لب ،بینی و گونه بیشتر از نقاط دیگر و در شست با کمتر از همه جاست آدمی نسبت به دما بسیار حساس است و قادر است. تغییری کمتر از یک درجه ی سانتی گراد را تشخیص دهد. دماهای مختلف را اصولاً بر حسب فعالیت گیرنده های سرما یا گرما رمزگردانی میکنیم.
۱۳. وقتی شدت محرک به حدی برسد که موجب آسیب بافت شود . محرکی برای احساس درد میشود.
دو نوع درد متمایز از هم وجود دارند که واسطه ی آنها دو گذرگاه عصبی متفاوت است.
– نوع اول درد مرحله بی است که معمولاً کوتاه مدت است و شدت آن به سرعت افزایش می یابد و سپس فروکش میکند
– نوع دوم درد مداوم است که نوعاً پایدار و دراز مدت است. حساسیت به درد تا حدود زیادی تحت تأثیر عواملی غیر از محرک آزارنده قرار دارد این عوامل عبارتند از
انتظارات فرد و باورهای فرهنگی او به نظر میرسد این عوامل از طریق باز و بسته کردن دریچه ی عصبی در نخاع شوکی و میان مغز مؤثر میافتند .
درد فقط زمانی احساس می شود که گیرنده های درد فعال شوند و دریچه ی عصبی نیز باز باشد.
۱ . بررسی ادراک با دو کارکرد اصلی دستگاه ادراکی سر و کار دارد مکان یابی یا تعیین محل اشیا و بازشناسی یا تعیین چیستی اشیا.
مسئله دیگر این است که دستگاه ادراکی به رغم تغییر تصویر شبکیه یی چگونه نمود اشیا را ثابت نگه میدارد چگونگی رشد توانایی های ادراکی از دیگر موضوعات تحقیق در این زمینه است.
۲. قشر بینایی مغز بر اساس اصل تقسیم کار عمل میکند.
مکان یابی و بازشناسی را ناحیه های متفاوتی از مغز انجام میدهند.
مکان یابی در ناحیه یی نزدیک به بخش فوقانی قشر مخ و بازشناسی در ناحیه یی نزدیک به قاعده ی قشر مخ انجام میشود
فرایندهای بازشناسی نیز به واحدهای مجزایی تقسیم میشوند از قبیل بازشناسی رنگ شکل و بافت
۳. برای یافتن مکان اشیا نخست باید آنها را از هم تفکیک کرد و سپس به صورت گروههایی سازمان داد .
این فرایندها را نخست روانشناسان گشتالت بررسی کردند و اصول سازماندهی را مطرح ساختند.
یکی از این اصلها این است که آدمی هر محرک را به دو حوزه ی شکل و زمینه تقسیم میکند با استفاده از اصلهای دیگر سازماندهی از جمله مجاورت، تکمیل شباهت و امتداد مناسب اشیا را گروهبندی میکنیم .
۴ . مکان یابی شیء مستلزم درک فاصله یا عمق آن است.
تصور می رود که ادراک فاصله (عمق) بر نشانه های فاصله عمق) مبتنی است.
نشانه های یک چشمی فاصله عبارتند از اندازه ی نسبی پوشانندگی ارتفاع نسبی، عمق نمایی خطی و اختلاف منظر حرکتی یکی از نشانه های دوچشمی ،عمق ناهمخوانی دو چشمی است. ناهمخوانی دو چشمی ناشی از این است که هر شیء در چشم چپ و راست تصویرهای نسبتاً متفاوتی ایجاد میکند.
۵ مکان یابی شیء گاهی مستلزم دانستن جهت حرکت شیء نیز هست برای ادراک حرکت لازم نیست که تصویر شیء بر روی شبکیه ی چشم حرکت کند.
برای نمونه در حرکت استروبوسکوپی یک سلسله تصاویر ثابت و پی در پی حرکتی ظاهری را به ذهن القا میکنند.
نمونه ی دیگری از ادراک حرکت در غیاب شیء متحرک حرکت القایی است که در آن حرکت شیء بزرگتر موجب حرکت ظاهری شیء ثابت کوچکتر میشود.
ادراک حرکت واقعی یعنی حرکت واقعی اشیا در فضا کار نورونهای ویژه یی در دستگاه بینایی است.
این امر از راه تثبیت فعالیت تک نورونها و آزمایشهایی درباره ی انطباق انتخابی اثبات شده است.
۶. بازشناسی شیء یعنی انتساب آن به یک مقولهعمدتاً بر اساس شکل شیء صورت میگیرد در مراحل اولیه ی بازشناسی دستگاه بینایی اطلاعات شبکیه یی را به کار میگیرد تا شیء را بر حسب ویژگیهایی از قبیل خطوط و زوایا توصیف کند
نورونهایی که چنین ویژگیهایی را تشخیص میدهند ویژگی یا بها در قشر بینایی مغز کشف شده اند.
در مراحل بعدی بازشناسی دستگاه بینایی توصیف شیء را با توصیف شکل هایی که در حافظه اندوخته شده مقایسه میکند تا بهترین همتا را بیابد .
۷ . همتایابی را میتوان به مدد نوعی الگوی پیوندگرا یا شبکه تبیین کرد.
ویژگیها در سطح پایین شبکه و حروف در سطح بالای شبکه قرار دارند. پیوند تحریکی بین ویژگی و حرف به این معنا است که ویژگی بخشی از حرف است اما پیوند بازداری به این معنا است که ویژگی جزء آن حرف نیست وقتی حرفی ارائه میشود برخی از ویژگیهای شبکه . فعال میشوند و این ویژگیها به نوبه ی خود فعالیت یا بازداری را به حروف انتقال میدهند حرفی که بیشترین تحریک را دریافت کند بهترین همتای درون داد است شبکه را میتوان به نحوی گسترش داد که سطحی از واژه ها را نیز در بر گیرد و از این راه میتوان تبیین کرد که چرا شناسایی حرف به صورت بخشی از یک واژه آسانتر از شناسایی آن به صورت منفرد است .
۸. ویژگیهای شکلی اشیای طبیعی پیچیده تر از ویژگی های خطوط است.
این ویژگیهای شکلی شبیه شکلهای هندسی ساده یی از قبیل استوانه و مخروط و مکعب و گوی است.
احتمالاً با ترکیب تعداد محدودی از این شکلها میتوان شکل حجمی همه ی اشیایی را که برای آدمی قابل بازشناسی است توصیف کرد.
۹. فرایندهای بازشناسی صعودی را تنها درون دادها و فرایندهای بازشناسی نزولی را اطلاعات و انتظارات شخص به راه می اندازند.
فرایندهای نزولی علت اصلی تأثیرات زمینه بر ادراک است زیرا زمینه انتظاری ادراکی ایجاد میکند و با تحقق این انتظار به اطلاعات کمتری برای بازشناسی نیاز خواهد بود.
۱. روانشناسی را میتوان : بررسی علمی رفتار و فرایندهای ذهنی تعریف کرد .
۲. ریشه های علم روانشناسی را میتوان در سده های چهارم و پنجم پیش از میلاد جستجو کرد.
فیلسوفان یونان سقراط و افلاطون و ارسطو پرسشهای بنیادی را درباره ی ذهن آدمی مطرح کردند و بقراط که به پدر پزشکی شهرت دارد مشاهدات مهمی درباره ی نحوه ی کنترل اندام ها توسط مغز انجام داد.
– یکی از اولین مجادله ها درباره ی روانشناسی انسان بر سر این سؤال است :
که آیا قابلیت های انسان ذاتی است ؟ (دیدگاه فطری نگر / دیدگاه تجربی نگر )
– در نیمه ی دوم سده ی نوزدهم علم روانشناسی زاده شد.
در سال ۱۸۹۷، ویلهلم وونت در دانشگاه لایپزیگ نخستین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را تأسیس کرد.
۳. نخستین مکاتب روانشناسی عبارت بودند از :
– ساخت گرایی : تحلیل ساختهای ذهنی کارکردگرایی ذهن چگونه کار میکند که سبب تطابق و کارکرد جاندار در محیط خود میشود
– رفتارگرایی : بررسی رفتار بدون ارتباط با هشیاری
– روانشناسی گشتالت : تأکید بر الگوهای حاصل از محرکها و سازمان تجربه ها
– روانکاوی تأکید بر نقش فرایندهای ناهشیار بر رشد شخصیت و انگیزش
۴. پیشرفتهای نوین در روانشناسی عبارتند از: نظریه ی خبر پردازی روانشناسی زبان و روانشناسی عصب شناختی
۵. از چندین دیدگاه میتوان دست به بررسی های روانشناختی زد:
– رویکرد زیست شناختی در پی آن است که اعمال را به رویدادهایی در بدن و به ویژه در مغز و دستگاه عصبی ارتباط دهد.
– رویکرد رفتاری تنها به آن دسته از فعالیت های برونی جاندار توجه دارد که قابل مشاهده و اندازه گیری باشند .
– رویکرد شناختی با فرایندهایی مانند ادراک به خاطر سپردن استدلال تصمیم گیری حل مسأله و نیز رابطه ی این فرایندها با رفتار سروکار دارد
– رویکرد روانکاوی تأکید بر انگیزه های ناهشیار است که ریشه در تکانه های جنسی و پرخاشگرانه ی واپس رانده دارد.
– رویکرد پدیدار شناختی بر تجربه های ذهنی فرد و انگیزش در جهت خودشکوفایی تأکید می ورزد
در روانشناسی هر موضوع را میتوان در چارچوب یک یا چند رویکرد از میان رویکردهای یاد شده تحلیل کرد .
۶. رویکرد زیست شناختی این فرق را با رویکردهای دیگر دارد که بخشی از اصول آن از زیست شناسی گرفته شده است.
پژوهشگرانی با گرایش زیست شناسی غالباً میکوشند اصول روانشناختی را بر پایه ی اصول زیست شناختی تبیین کنند این گرایش به کاهشگری شهرت دارد.
امروزه پدیده های رفتاری بیشتر و بیشتر در هر دو سطح زیست شناختی و روانشناختی تبیین میشوند.
۷.هر پژوهش روانشناختی مستلزم ارائه فرضیه و سپس آزمون آن فرضیه با یکی از روشهای علمی است. در مواردی که عملی باشد از روش آزمایش استفاده میشود چون در این روش سعی بر این است که همه ی متغيرها بجز متغیرهای مورد بررسی کنترل شوند.(متغیر مستقل متغیری است که آزمایشگر آن را دستکاری میکند و متغیر وابسته معمولاً شاخصی از رفتار آزمودنی متغیری است که میخواهیم بررسی کنیم که تحت تأثیر تغییرات متغیر آزمایشی قرار میگیرد یا نه در ساده ترین طرح آزمایش آزمایشگر یک متغیر مستقل را تغییر میدهد تا اثر آن را بر یک متغیر وابسته مشاهده کند قرار دادن تصادفی آزمودنی ها در گروههای آزمایش و گواه از عناصر اصلی طرح آزمایشی است.)
۸. در بسیاری از آزمایش ها متغیر مستقل چیزی است که یا حضور دارد یا حضور ندارد
( ساده ترین طرح آزمایش شامل یک گروه آزمایشی حضور وضعیت مورد نظر در یک دسته آزمودنی و یک گروه گواه فقدان وضعیت مورد نظر در دسته دیگری است و اگر تفاوت بین میانگین های دو گروه آزمایشی و گواه از لحاظ آماری معنادار باشد نتیجه میگیریم که وضعیت مورد نظر به صورتی پایا مؤثر بوده است به این معنا که تفاوت بین گروه ها ناشی از اثر متغیر مستقل بوده و نه حاصل عوامل تصادفی یا وجود چند مورد استثنایی )
۹. در مواردی که آزمایشگر کنترلی بر استقرار آزمودنی ها در دسته های گواه و آزمایشی ندارد میتواند از روش همبستگی استفاده کند. با این روش میتوان معین کرد آیا تفاوت طبیعی بین مردم در یک زمینه با تفاوت آنان در زمینه ی دیگری پیوند دارد یا نه
– میزان همبستگی بین دو متغیر با ضریب همبستگی یا R اندازه گیری میشود که مقدار آن بین ۱ – و ۱ است.
– فقدان هر گونه رابطه را ضریب صفر نشان می دهد و رابطه ی کامل را عدد ۱
– هر چه مقدار R از صفر به سوی ۱ میل کند نیرومندی رابطه بیشتر است.
– ضریب همبستگی ممکن است مثبت یا منفی باشد و این خود بستگی به این دارد که متغیری همراه متغیر دیگر افزایش یابد (+) یا با کاهش یک متغیر متغیر دیگر افزایش یابد.
۱۰. مشاهده یکی از روش های پژوهش است که در آن پدیده ی مورد نظر تحت مشاهده قرار میگیرد.
پژوهشگران باید دوره ی آموزشی لازم را در کار مشاهده و ثبت دقیق مشاهدات بگذرانند تا بتوانند از فرافکنی سوگیری های خود بر گزارشها پرهیز کنند.
پدیده هایی را که مشاهده ی مستقیم آنها میسر نیست با استفاده از زمینه یابی پرسشنامه ها و مصاحبه ها و یا بازسازی شرح حال افراد میتوان به طور غیر مستقیم مشاهده کرد.
۱۱. اصول اخلاقی اولیه ی حاکم بر رفتار اخلاقی با آزمودنی های انسانی عبارتند از :
کمترین احتمال خطر رضایت آگاهانه و اصل رعایت حریم خصوصی استفاده از هر نوع روش دردآور یا آسیب زا با حیوانها را باید اطلاعات حاصل از این بررسی بتواند به کلی توجیه کند.
۱۲. رشته های تخصصی مهم روانشناسی عبارتند از
– زیست شناختی
– روانشناسی آزمایشی
– روانشناسی رشد اجتماعی و شخصیت
– روانشناسی بالینی و مشاوره
– روانشناسی آموزشگاهی و تربیتی
– روانشناسی صنعتی و مهندسی
۱. واحد زیربنایی دستگاه عصبی نوعی یاخته ی تخصص یافته به نام نورون ( یاخته ی عصبی ) است.
نورون های محلی یاخته های کوچکی هستند که فقط با نورون های همجوار ارتباط دارند حال آنکه نورون های درشت میتوانند تکانه های عصبی را به نقاط دور ببرند.از تنه نورون شاخه های کوتاهی به نام دندریت و دنباله ی لوله مانند باریکی به نام آكسون منشعب میشود تحریک دندریت ها و تنه نورون منجر به تکانه ی عصبی میشود که در طول آکسون حرکت میکند.
نورونهای حسی علایم صادره از اندامهای حسی را به مغز و نخاع شوکی میبرند.
نورونهای حرکتی علایم صادره از مغز و نخاع شوکی را به ماهیچه ها و غده های درونریز میرسانند عصب دسته آکسون مطولی متشکل از اکسون صدها یا هزاران نورون است.
۲. محرک به صورت تکانه برقی شیمیایی در طول نورون از دندریت ها به انتهای آکسون میرود این تکانه ی متحرک یا پتانسیل عمل ناشی از مکانیسمی به نام ناقطبی شدن است.
این مکانیسم فرایندی برقی شیمیایی به صورت تغییر اختلاف ولتاژ مکانیسم های سلولی نقاط پیایی در طول نورون است.
۳. هنگامی که پتانسیل عمل راه میافتد در طول آکسون حرکت میکند و به حباب های کوچکی در انتهای آکسون به نام پایانه های سیناپسی میرسد این پایانه ها موادی شیمیایی رها میکنند به نام پیک عصبی که موجب انتقال علایم از نورونی به نورون مجاورش میشود.
پیکهای عصبی در فضای کوچک سیناپس (پیوند) بین دو نورون پراکنده میشوند و به گیرنده های عصبی موجود در غشای نورون گیرنده می چسبند.
برخی پیکهای عصبی دارای اثر تحریکی و بعضی دارای اثر بازدارنده اند.
هرگاه در نورون گیرنده اثرات تحریکی بیشتر از اثرات بازدارنده شود ناقطبی شدن روی میدهد و نورون تکانه ی همه یا هیچ شلیک میکند.
۴. بین پیکهای عصبی و گیرنده ها تعاملهای گوناگونی روی میدهد که هر کدام پدیده های روانشناختی معینی را تبیین میکند.
استیل کولین / نوراپی نفرین / دوپامین/ گابا / گلوتامات مهمترین پیکهای عصبی هستند.
۵. دستگاه عصبی به دو بخش تقسیم میشود :
– دستگاه عصبی مرکزی (مغز و نخاع شوکی )
– دستگاه عصبی پیرامونی ( عصبهایی که مغز و نخاع شوکی را به نقاط دیگر بدن پیوند میدهد)
بخشهای فرعی دستگاه پیرامونی شامل:
– دستگاه تنی ( پیام رسان بین اندام های حسی ماهیچه ها و سطح بدن )
– دستگاه خود مختار ( مرتبط با اندامهای احشایی و غدد درونریز )
۶. مغز آدمی متشکل است از سه لایه ی متحدالمرکز است :
– هسته ی مرکزی
– دستگاه کناری
– قشر مغز هسته ی مرکزی (بصل النخاع ناظر بر تنفس و بازتابهای وضعی بدن)
– مخچه ( کنترل هماهنگی حرکتی)
– تالاموس ( ایستگاه تقویت اطلاعات حسی )
– هیپوتالاموس ( هیجانها و تعادل زیستی)
دستگاه شبکه ای که از دیگر ساختارهای هسته مرکزی میگذرد حالت بیداری و هشیاری را در کنترل دارد.
۷.دستگاه کناری بر بعضی کارهای غریزی تغذیه حمله گریز از خطر جفت گیری که هیپوتالاموس آنها را تنظیم میکند کنترل دارد.
این دستگاه در هیجان و حافظه نیز نقش حساسی دارد.
۸. مخ به دو نیمکره تقسیم میشود. سطح پرچین و شکنج این دو نیمکره به نام قشر مخ نقش حساسی در فرایندهای عالی ذهن مانند تصمیم گیری یادگیری و تفکر دارد برخی مناطق قشر مخ مرکز دروندادهای حسی معین یا مرکز کنترل حرکات معینی است. بقیه قشر مخ شامل مناطق ارتباطی مربوط به حافظه و تفکر و زبان است.
۱۳. غده های درونریز هورمونهایی را به جریان خون می ریزند که سراسر بدن را می پیمایند و بر انواع سلولها تأثیرات گوناگون میگذارند.
غده هیپوفیز به خاطر کنترلش بر سایر غدد درونریز غده ی رهبر نام گرفته است.
غدد آدرنال نقش حساسی در خلق میزان انرژی و توان مقابله با فشار روانی دارند .
۱۴. ساز و برگ ارثی که کروموزومها و ژنها انتقال میدهند بر ویژگیهای روانشناختی و جسمانی تأثیر میگذارد.
ژنها بخشی از ملکولهای DNA و در بردارنده ی ساز و برگ وراثتی هستند.
بعضی ژنها بارز بعضی نهفته و بعضی وابسته به جنسیت اند.
غالب ویژگیها و خصوصیات آدمی چندژنی است به این معنا که نتیجه و محصول همکاری چندین ژن هستند نه یک جفت ژن واحد .
۱۵. تخم کشی انتخابی ( جفت کردن حیوان هایی که میزان خصیصه های معینی در آنها کم یا زیاد استروشی برای بررسی اثرات وراثت است )
پژوهش با دوقلوها روش دیگری برای تفکیک آثار محیط از آثار وراثت است که طی آن ویژگی های دو قلوهای یک تخمکی ( برخوردار از وراثت یکسان با همان ویژگیها در دوقلوهای دو تخمکی که شباهت وراثتی آنها بیش از شباهت خواهر برادرهای معمولی نیست) مقایسه میشود.
رفتار آدمی وابسته کنش متقابل بین وراثت و محیط است.
حد و حدود تواناییهای آدمی را ژنها رقم میزنند اما اینکه چه بر سر این تواناییها بیاید وابسته ی محیط است .
۱ . سوالات اساسی در روانشناسی رشد :
(الف) چگونه عوامل زیستی (سرشت) در تعیین مسیر رشد آدمی با تجربه های محیطی (تربیت) تعامل دارند ؟
( ب ) آیا رشد یک فرایند تغییر پیوسته است یا متشکل از سلسله مراحل کیفی و مستقل از یکدیگر؟
( ج ) آیا چیزی به نام دوره های حساس یا بحرانی وجود دارد که طی آن ها تجربه های معینی باید روی دهد تا رشد روانی به طور طبیعی پیش رود؟
۲. میراث ارثی فرد از طریق رسش ظاهر میشود .
رسش عبارت است از :
زنجیره ی فطری و از پیش تعیین شده رشد یا تغییرات دیگر در بدن که به طور نسبی مستقل از محیط هستند .
برای مثال رشد حرکتی تا حدود زیادی فرایند رسشی محسوب میشود زیرا تمام کودکان مهارت هایی نظیر سینه خیز رفتن ایستادن و راه رفتن را تقریباً در سن معین و با توالی همانند کسب میکنند البته حتی این مهارت ها نیز از محیط غیر عادی و ناکافی اثر می پذیرند.
۳. نوزاد آدمی با دستگاههای حسی فعال متولد میشود و آماده ی یادگیری از محیط خود است.
شواهدی نیز حاکی از آن است که نوزادان به اصواتی که قبلاً در دوران بارداری مادر شنیده اند پاسخ افتراقی می دهند.
۴. نظریه پیاژه توصیفی از مراحل رشد شناختی به دست می دهد .
رشد شناختی شامل چهار مرحله است ک
– مرحله حسی – حرکتی : مرحله اول حسی – حرکتی که یکی از ویژگی های عمده آن کشف پایداری شیء است آغاز میشود .
– مرحله پیش عملیاتی : مرحله در کاربرد نمادها
– مرحله عملیات عینی : مرحله تکوین مفاهیم نگهداری ذهنی
– مرحله عملیات صوری : مرحله فرضیه آزمایی منظم که به حل مسئله منتهی می شود .
۵ . بکارگیری شیوه های جدید آزمایشگری نشان داده :
نظریه پیاژه توانایی های کودکان را کمتر از آنچه که هست برآورد کرده و در این زمینه چند رویکرد دیگر پیشنهاد شده است.
در رویکردهای پردازش اطلاعات رشد شناختی بازتابی از رشد تدریجی فرایندهایی نظیر توجه و حافظه شناخته میشود .
نظریه پردازان دیگر بر افزایش دانش در حیطه های معین تأکید دارند
برخی نیز توجه خود را بر تأثیر زمینه اجتماعی و فرهنگی بر رشد معطوف داشته اند.
۶ . پیاژه معتقد بود که درک کودکان از قواعد و داوری های اخلاقی پا به پای توانایی های شناختی آنها رشد می یابد
کلبرگ آراء پیاژه را گسترش داد تا دوره نوجوانی و بزرگسالی را در برگیرد او سه سطح قضاوت اخلاقی ( پیش عرفی عرفی و پس عرفی ) را پیشنهاد کرد.
۷. در همان هفته های اول زندگی در نوزادان به تفاوت های فردی در سطح فعالیت پاسخگویی به تغییرات محیط و تحریک پذیری بر میخوریم این ویژگی های شخصیتی وابسته به خلق را که به نظر فطری می آیند خلق و خو نامیده اند هنوز به درستی روشن نشده که خلق و خو را تا چه اندازه باید پایه شخصیت بعدی فرد دانست تداوم خلق و خو در گستره ی زندگی تابع تعامل های بین خصوصیات ارثی کودک و محیط است .
۸ . برخی از رفتارهای اجتماعی اولیه نظیر لبخند زدن از پاسخ های فطری به شمار می آیند و در تمام کودکان از جمله کودکان نابینا در سن معینی ظاهر میشوند ظهور بسیاری از رفتارهای اجتماعی بعدی – از قبیل ترس از غریبه ها و آشفتگی ناشی از جدایی از مراقبان اصلی به نظر می زند تابع مهارت های شناختی در حال رشد کودک باشد .
۹. تمایل کودک به نزدیک شدن به افراد معین و احساس امنیت بیشتر در حضور آنها دلبستگی نامیده شده است .
دلبستگی را میتوان با استفاده از روش مشاهده موقعیت ناآشنا که شامل مجموعه رویدادهایی است که طی آنها کودک به هنگام دور شدن مراقب اصلی یا مادر از اتاق و بازگشت مجدد او نشان میدهد ارزیابی کرد.
کودکان بر اساس واکنش هایشان در این شرایط به سه گروه تقسیم میشوند :
(الف) دلبسته ایمن
(ب) دلبسته نا ایمن با حالت اجتنابی
(ج) دلبسته نا ایمن با دوسوگرایی
کودکان دلبسته ایمن مراقبانی دارند که با حساسیت به نیازهای آنان پاسخ میدهند .
۱۰. هویت جنسیتی : به میزان برداشت فرد از خود به عنوان مرد یا زن اطلاق میشود .
هویت جنسیتی مفهومی است متفاوت از نقش آموزی جنسیتی زیرا نقش آموزی جنسیتی به فراگیری آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی گفته میشود که فرهنگ هر جامعه برای زنان و مردان مناسب میداند.
– در نظریه روانکاوی فروید هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی از کشف اولیه کودک در مورد تفاوت بین اندام های جنسی پسر و دختر و همانندسازی نهایی کودک با والد همجنس ناشی می شود.
– نظریه یادگیری اجتماعی بر پاداش و تنبیه که کودک برای رفتارهای مناسب و نامناسب با جنسیت دریافت می دارد و همچنین فرایند همانندسازی با بزرگسال همجنس از راه یادگیری مشاهده ای تأکید می ورزد.
۱۱ – نظریه شناختی – رشدی هویت جنسیتی و نقش آموزی جنسیتی:
این نظریه بر آن است که وقتی کودک خود را به عنوان پسر (نر) یا دختر (ماده) شناسایی کرد برای اکتساب رفتارهای وابسته به جنسیت خود برانگیخته میشود. درک آنها از جنس و جنسیت با مراحل رشد شناختی پیاژه مطابقت دارد – بویژه درک آنها از ثبات جنسیتی ، یعنی تشخیص اینکه جنسیت فرد به رغم تغییرات سن و ظاهر شخص ثابت می ماند.
نظریه شناختی – رشدی نیز همانند نظریه رشد شناختی میزان درک کودکان را کمتر از آنچه هست برآورده کرده است.
۱۲. نظریه طرحواره جنسیتی :
در پی توضیح این نکته که چرا اصولاً در وهله ی اول کودکان خود پنداره خویش را برپایه ی تمایز مرد از زن بنا میکنند؟
این نظریه بر نقش فرهنگ تأکید دارد به این معنا که فرهنگ به کودکان می آموزد که دنیا را از دریچه ی عدسی های جنسیت ببینند
این نظریه همانند نظریه ی شناختی – رشدی کودکان را عناصری فعال در نقش آموزی جنسیتی خودشان تلقی میکند و همانند نظریه ی یادگیری اجتماعی این نتیجه گیری را رد میکند که نقش آموزی جنسیتی سنتی ، غیر قابل اجتناب و انعطاف ناپذیرست.
۱۳. بلوغ :
بلوغ اثر چشمگیری در تصویر نوجوان از بدنش عزت نفس حالات خلق و روابطش با دیگران دارد با این حال بیشتر نوجوانان این دوران را بدون تشویش و آشفتگی زیاد پشت سر میگذارند.
پسران زودرس در مقایسه با همسالان دیررس خود از ظاهر خودشان بیشتر رضایت دارند و بیشتر از آنها حالتهای خلق مثبت را تجربه میکنند.
دختران زودرس در مقایسه با دختران دیررس بیشتر دچار افسردگی اضطراب و تعارض های خانوادگی میشوند و از وضع ظاهر خود نیز کمتر رضایت دارند. طبق نظریه اریکسون شکل گیری هویت فردی تکلیف عمده دوره ی نوجوانی است .
۱. از نظر روانشناختی احساسها تجاربی هستند که با محرک های ساده پیوند دارند .
از نظر زیست شناختی اساس فرایندهای حسی عبارتند از اندامهای حسی و گذرگاه های عصبی ارتباطی حیطه عمل این فرایندها مراحل اولیه کسب اطلاعات درباره ی محرکهاست. حس ها عبارتند از
– بینایی (باصره)
– شنوایی (سامعه)
– بویایی (شامه)
– چشایی (ذائقه)
– حسهای پوستی شامل فشار دما و درد و حسهای تنی
۲. یکی از ویژگی های مشترک همه ی حواس حساسیت آنها است.
حساسیت به شدت محرک را تحت عنوان آستانه مطلق می سنجیم که عبارت است از حداقل انرژی محرک که به صورتی پایا قابل تشخیص است.
حساسیت به تغییر را تحت عنوان آستانه ی افتراقی یا کمترین تفاوت محسوس GND میسنجیم که عبارت است از
حداقل تفاوت بین دو محرک که به صورت پایا قابل تشخیص باشد مقدار تغییر لازم برای تمیز دو محرک از یکدیگر با افزایش شدت محرک افزایش می یابد و تقريباً متناسب با شدت محرک است ( قانون و بر – فختر)
۳. هر دستگاه حسی باید انرژی فیزیکی خاص خود را به صورت تکانه های عصبی رمزگردانی کند.
این فرایند نیرو گردانی بر عهده ی گیرنده هاست.
گیرنده ها و گذرگاههای عصبی ارتباطی شدت محرک را عمدتاً بر حسب نرخ تکانه های عصبی تعداد تکانه ها در مدت زمان معین و الگوی این تکانه ها رمزگردانی میکنند کیفیت محرک نیز بر حسب تارهای عصبی خاصی که فعال میشوند و الگوی فعالیت این تارها رمزگردانی میشود .
۴. محرک بینایی نور است یعنی تابش الکترومغناطیسی ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر هر چشم دستگاهی برای تشکیل تصویر دارد شامل قرنیه مردمک و عدسی و دستگاهی برای تبدیل این تصویر به تکانه های الکتریکی دستگاه نیروگردانی در شبکیه جای دارد که حاوی گیرنده های بینایی یعنی میله ها و مخروط هاست.
۵ مخروط ها در برابر نورهای شدید عمل میکنند فعالیت آنها موجب احساس رنگ میشود و بیشتر در مرکز شبکیه لکه ی زرد دیده میشوند.
میله ها در برابر نورهای ضعیف عمل میکنند، احساس بصری بدون رنگ را موجب میشوند و در بخش پیرامونی شبکیه فراوان ترند.
میزان حساسیت ما به شدت نور تابع برخی خصوصیات میله ها و مخروط هاست نکته ی به ویژه درخور اهمیت این است که نسبت به مخروط ها ، هر یک از میله ها به تعداد بیشتری یاخته گرهی اتصال دارد.
براثر این اختلاف در میزان اتصال حساسیت بینایی با میله ها بیشتر از مخروط هاست اما وضوح دید با مخروطها بیشتر از میله هاست .
۶. طول موجهای مختلف نور احساس رنگ های متفاوت را موجب میشوند.
با آمیختن مناسب سه رنگ که از نظر طول موج از هم فاصله ی زیاد داشته باشند تقریباً هر رنگ نوری را میتوان همتاسازی کرد.
این واقعیت و واقعیت های دیگر منتهی به نظریه ی سه نامی شد که بر طبق آن ادراک رنگ بر فعالیت سه نوع گیرنده ی مخروط مبتنی است و بیشترین حساسیت هر مخروط به طول موجهای ناحیه ی متفاوتی از طیف نور است.
۷. چهار احساس اصلی رنگ وجود دارد؛ قرمز، زرد، سبز و آبی تجارب ما از رنگ حاصل ترکیباتی از این رنگهاست بجز اینکه ما هرگز سبز مایل به قرمز و آبی مایل به زرد نمیبینیم مطلب اخیر با نظریه ی رنگ های متضاد قابل تبیین است.
این نظریه فرایندهای متضاد قرمز – سبز و زرد – آبی را مطرح میکند که در هر فرایند به هر یک از دو رنگ متضاد در جهت عکس پاسخ داده میشود. نظریه ی سه فامی و نظریه ی رنگهای متضاد با این شرح که این دو فرایند در مناطق عصبی متفاوتی از دستگاه بینایی عمل میکنند به نحو موفقیت آمیزی با هم تلفیق شده اند.
۸. محرک حس شنوایی سامعه موجی از تغییرات فشار هوا موج صوتی است گوش شامل گوش بیرونی بخش بیرونی گوش و مجرای شنوایی گوش میانی برده ی گوش و زنجیره یی از استخوانها و گوش درونی است. گوش درونی شامل حلزون گوش است که از یک لوله ی مارپیچی حاوی غشای پایه تشکیل شده است. یاخته های مویی که بر این غشا قرار دارند همان گیرنده های صوت هستند امواج صوت که از راه گوش بیرونی و گوش میانی میرسند موجب ارتعاش غشانی پایه میگردند که در نتیجه ی آن یاخته های مویی خم میشوند و در نهایت تکانه ی عصبی به وجود می آید.
۹. -زیر و بمی که کیفیت بارز صوت است بر حسب بسامد موج صوتی تغییر میکند اینکه ما میتوانیم زیر و بمی دو صوت متفاوت را که همزمان به صدا درآمده اند بشنویم گویای آن است که احتمالا گیرنده های متعددی وجود دارند که به بسامدهای مختلف پاسخ میدهند. نظریه های زمانی ادراک زیر و بمی بر این فرض استوارند که زیر و بمی که میشنویم تابع الگوی زمانی پاسخهای عصبی در دستگاه شنوایی است و خود این الگوی زمانی پاسخهای عصبی را نیز الگوی زمانی موج صوتي تعيين می کند. در نظریه های مکانی فرض بر این است که هر بسامد صوتی بیشترین تحریک را به مکان مشخصی در طول غشای پایه وارد میکند و این مکان ویژه ی حداکثر ارتعاش نیر تعیین میکند که چه زیر و بمی شنیده خواهد شد. هر یک از این دو نظریه به جای خود درست است زیرا نظریه ی زمانی ادراک ما از بسامدهای پایین را توضیح میدهد و نظریه ی مکانی ادراک ما از بسامدهای بالا را تبیین میکند.
۱۰. بویایی برای گونه های دیگر جانداران مهمتر است تا برای انسان بسیاری از گونه های جانداران از بوهای خاص فرومونها برای مبادله ی اطلاعات استفاده میکنند و به نظر میرسد در انسان نیز هنوز آثاری از این دستگاه ارتباطی باقی مانده باشد محرکهای بویایی مولکولهای آزاد شده از مواد هستند که در هوا سیر میکنند و گیرنده هایی را که در بالای مجرای بینی قرار دارند فعال میسازند. انواع مختلف گیرنده ی بو وجود دارد در حدود ۱۰۰۰ نوع فرد عادی میتواند ۱۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ بوی مختلف را تمیز دهد و زنان به طور کلی از این نظر تواناتر از مردان هستند.
۱۱. نه تنها ماده یی که چشیده میشود بلکه ساخت ژنتیکی فرد و تجارب او نیز بر چشایی اثر میگذارند محرک چشایی ماده ای است که در بزاق قابل حل باشد.
بسیاری از گیرنده های چشایی به صورت خوشه هایی روی زبان جای دارند جوانه های چشایی حساسیت چشایی در نقاط مختلف زبان متفاوت است.
هر مزه یی را میتوان بر حسب یکی از مزه های اصلی یا ترکیبی از آنها توصیف کرد ، شیرین ترش شور و تلخ رمزگردانی مزه های مختلف تا حدودی بر حسب تارهای عصبی ویژه یی است که فعال میشوند هر یک از تارهای عصبی مختلف حداکثر حساسیت را به یکی از چهار مزه دارند و تا حدودی هم بر حسب طرح فعالیت تارهای عصبی است .
۱۲. حس فشار و حس دما دو حس از حسهای پوستی هستند. حساسیت به فشار در لب ،بینی و گونه بیشتر از نقاط دیگر و در شست با کمتر از همه جاست آدمی نسبت به دما بسیار حساس است و قادر است. تغییری کمتر از یک درجه ی سانتی گراد را تشخیص دهد. دماهای مختلف را اصولاً بر حسب فعالیت گیرنده های سرما یا گرما رمزگردانی میکنیم.
۱۳. وقتی شدت محرک به حدی برسد که موجب آسیب بافت شود . محرکی برای احساس درد میشود.
دو نوع درد متمایز از هم وجود دارند که واسطه ی آنها دو گذرگاه عصبی متفاوت است.
– نوع اول درد مرحله بی است که معمولاً کوتاه مدت است و شدت آن به سرعت افزایش می یابد و سپس فروکش میکند
– نوع دوم درد مداوم است که نوعاً پایدار و دراز مدت است. حساسیت به درد تا حدود زیادی تحت تأثیر عواملی غیر از محرک آزارنده قرار دارد این عوامل عبارتند از
انتظارات فرد و باورهای فرهنگی او به نظر میرسد این عوامل از طریق باز و بسته کردن دریچه ی عصبی در نخاع شوکی و میان مغز مؤثر میافتند .
درد فقط زمانی احساس می شود که گیرنده های درد فعال شوند و دریچه ی عصبی نیز باز باشد.
۱ . بررسی ادراک با دو کارکرد اصلی دستگاه ادراکی سر و کار دارد مکان یابی یا تعیین محل اشیا و بازشناسی یا تعیین چیستی اشیا.
مسئله دیگر این است که دستگاه ادراکی به رغم تغییر تصویر شبکیه ایی چگونه نمود اشیا را ثابت نگه میدارد چگونگی رشد توانایی های ادراکی از دیگر موضوعات تحقیق در این زمینه است.
۲ . قشر بینایی مغز بر اساس اصل تقسیم کار عمل میکند.
مکان یابی و بازشناسی را ناحیه های متفاوتی از مغز انجام میدهند.
مکان یابی در ناحیه یی نزدیک به بخش فوقانی قشر مخ و بازشناسی در ناحیه یی نزدیک به قاعده ی قشر مخ انجام میشود
فرایندهای بازشناسی نیز به واحدهای مجزایی تقسیم میشوند از قبیل بازشناسی رنگ شکل و بافت .
۳. برای یافتن مکان اشیا نخست باید آنها را از هم تفکیک کرد و سپس به صورت گروههایی سازمان داد .
این فرایندها را نخست روانشناسان گشتالت بررسی کردند و اصول سازماندهی را مطرح ساختند.
یکی از این اصل ها این است که آدمی هر محرک را به دو حوزه شکل و زمینه تقسیم میکند با استفاده از اصل های دیگر سازماندهی از جمله مجاورت ، تکمیل شباهت و امتداد مناسب اشیا را گروه بندی میکنیم
۴ . مکان یابی شیء مستلزم درک فاصله یا عمق آن است.
تصور می رود که ادراک فاصله (عمق) بر نشانه های فاصله عمق) مبتنی است.
نشانه های یک چشمی فاصله عبارتند از اندازه ی نسبی پوشانندگی ارتفاع نسبی، عمق نمایی خطی و اختلاف منظر حرکتی یکی از نشانه های دوچشمی ، عمق ناهمخوانی دو چشمی است. ناهمخوانی دو چشمی ناشی از این است که هر شیء در چشم چپ و راست تصویرهای نسبتاً متفاوتی ایجاد میکند.
۵ . مکان یابی شیء گاهی مستلزم دانستن جهت حرکت شیء نیز هست برای ادراک حرکت لازم نیست که تصویر شیء بر روی شبکیه ایی چشم حرکت کند .
برای نمونه در حرکت استروبوسکوپی یک سلسله تصاویر ثابت و پی در پی حرکتی ظاهری را به ذهن القا میکنند.
نمونه دیگری از ادراک حرکت در غیاب شیء متحرک حرکت القایی است که در آن حرکت شیء بزرگتر موجب حرکت ظاهری شیء ثابت کوچکتر میشود .
ادراک حرکت واقعی یعنی حرکت واقعی اشیا در فضا کار نورونهای ویژه یی در دستگاه بینایی است.
این امر از راه تثبیت فعالیت تک نورون ها و آزمایش هایی درباره انطباق انتخابی اثبات شده است.
۶ . بازشناسی شیء یعنی انتساب آن به یک مقوله عمدتاً بر اساس شکل شیء صورت می گیرد در مراحل اولیه ی بازشناسی دستگاه بینایی اطلاعات شبکیه ایی را به کار میگیرد تا شیء را بر حسب ویژگی هایی از قبیل خطوط و زوایا توصیف کند .
نورون هایی که چنین ویژگی هایی را تشخیص می دهند ویژگی یا بها در قشر بینایی مغز کشف شده اند.
در مراحل بعدی بازشناسی دستگاه بینایی توصیف شیء را با توصیف شکل هایی که در حافظه اندوخته شده مقایسه میکند تا بهترین همتا را بیابد .
۷ . همتایابی را میتوان به مدد نوعی الگوی پیوندگرا یا شبکه تبیین کرد.
ویژگیها در سطح پایین شبکه و حروف در سطح بالای شبکه قرار دارند. پیوند تحریکی بین ویژگی و حرف به این معنا است که ویژگی بخشی از حرف است اما پیوند بازداری به این معنا است که ویژگی جزء آن حرف نیست وقتی حرفی ارائه میشود برخی از ویژگیهای شبکه . فعال میشوند و این ویژگیها به نوبه ی خود فعالیت یا بازداری را به حروف انتقال میدهند حرفی که بیشترین تحریک را دریافت کند بهترین همتای درون داد است شبکه را میتوان به نحوی گسترش داد که سطحی از واژه ها را نیز در بر گیرد و از این راه میتوان تبیین کرد که چرا شناسایی حرف به صورت بخشی از یک واژه آسانتر از شناسایی آن به صورت منفرد است .
۸. ویژگیهای شکلی اشیای طبیعی پیچیده تر از ویژگی های خطوط است.
این ویژگیهای شکلی شبیه شکلهای هندسی ساده یی از قبیل استوانه و مخروط و مکعب و گوی است.
احتمالاً با ترکیب تعداد محدودی از این شکلها میتوان شکل حجمی همه ی اشیایی را که برای آدمی قابل بازشناسی است توصیف کرد.
۹ . فرایندهای بازشناسی صعودی را تنها درون دادها و فرایندهای بازشناسی نزولی را اطلاعات و انتظارات شخص ، به راه می اندازند.
فرایندهای نزولی علت اصلی تأثیرات زمینه بر ادراک است ، زیرا زمینه انتظاری ادراکی ایجاد میکند و با تحقق این انتظار به اطلاعات کمتری برای بازشناسی نیاز خواهد بود.
۱۰ . توجه انتخابی فرایندی است که از طریق آن برخی از محرک ها را برای پردازش بعدی انتخاب و بقیه را نادیده می گیریم ابزار اصلی هدایت توجه در بینایی حرکات چشم است.
بیشترین تثبیت های چشم در پر اطلاعات ترین بخش های صحنه صورت میگیرد.
توجه انتخابی در شنوایی نیز رخ میدهد.
معمولاً میتوان با استفاده از نشانه هایی از قبیل جهت صدا و ویژگی های صدای گوینده به طور انتخابی گوش داد.
توانایی توجه انتخابی هم تابع فرایندهایی در مراحل تولیدی بازشناسی است و هم فرایندهایی که تنها پس از فهم معنای پیام رخ می دهند.
۱۱ . در عمل روانی انتخاب شی برای توجه ، ظاهراً دو دستگاه مغزی مجزا دستاندر کارند.
دستگاه خلفی (قسمت پسین مغز) عهده دار انتخاب بر اساس مکان یابی است و دستگاه قدامی قسمت پیشین مغز انتخاب برمبنای ویژگی های دیگری مانند شکل و رنگ را بر عهده دارد .
تحقیقاتی با استفاده از پی یی تی حاکی از آن است که به محض انتخاب شیء بر شدت
فعالیت مناطقی از مغز که با ویژگی مورد توجه مربوطاند. افزوده میشود.
۱۲ . از دیگر کارکردهای اصلی دستگاه ادراکی ثابت نگاه داشتن نمود اشیا به رغم تغییرات وسیع محرک هایی است که اندام های حسی دریافت می کنند .
ثبات درخشندگی یعنی اینکه صرف نظر از مقدار توری که شیء منعکس میکند روشنایی آن کم و بیش ثابت دیده میشود .
ثبات رنگ به این معنا است که رنگ شی صرف نظر از منبع نوری که آن را روشن میکند تقریباً ثابت به نظر می آید. در هر دو مورد، ثبات به رابطه ی شیء با عناصر زمینه یی آن وابسته است.
دو نوع دیگر ثبات عبارتند از ثبات شکل و ثبات مکان
۱۳. مقصود از ثبات اندازه این است که اندازهی شیء صرف نظر از فاصلهی آن از بیننده نسبتاً ثابت می ماند اندازهی ادراکی شیء طبق اصل تغییر ناپذیری اندازه فاصله با افزایش توام اندازهی شبکیه ایی و فاصلهی ادراکی آن افزایش می یابد.
از این رو هر چه شیء از ادراک کننده دورتر شود اندازهی شبکیه ایی آن کوچکتر و در عین حال فاصلهی ادراکی آن بیشتر میشود.
این دو تغییر همدیگر را خنثی میکنند و ثبات به وجود میآید این اصل میتواند برخی خطاهای ادراکی را توجیه کند.
۱۴ . پژوهشگران رشد ادراک در پی آنند که بدانند توانایی های ادراکی تا چه اندازه فطری است و تا چه اندازه از راه تجربه آموخته میشود .
آنان برای تعیین توانایی های فطری توانایی تمیز یا تشخیص را در نوزادان با استفاده از روشهای نگاه ترجیحی و خوگیری بررسی کردهاند .
وضوح دید که در بازشناسی بسیار حائز اهمیت است ، در شش ماه اول زندگی به سرعت رشد میکند و سپس از سرعت رشد آن کاسته میشود.
ادراک فاصله و عمق در حدود ۳ ماهگی به تدریج ظاهر میشود اما تا ۶ ماهگی استقرار کامل نمییابد انواع ثبات از ۶ ماهگی شروع به رشد می کنند .
۱۵ . حیوانهایی که در تاریکی بزرگ شوند به آسیب بینایی همیشگی دچار میشوند و حیوانهایی که با پوشیدگی یک چشم بزرگ شوند از آن چشم نابینا میشوند اما حیوانهای بالغ حتی در پی محرومیت طولانی مدت از تحریک دیداری بینایی خود را از دست نمی دهند.
این نتایج بر وجود دوره ی حساس در اوایل زندگی دلالت دارد دوره ای که در آن کمبود تحریک بهنجار موجب اختلال در توان ادراکی فطری میشود .
اگر تحریک در اوایل زندگی به نحوی کنترل شود که جاندار در معرض انواع معینی از محرکها قرار بگیرد ، در این شرایط هم حیوانها و هم آدمیان توان پاسخدهی به محرکهایی را که از آنها محروم شده اند از دست میدهند به علاوه این پدیده چندان ربطی هم با یادگیری ندارد.
برعکس هماهنگی ادراکی حرکتی چیزی است که باید آموخته شود.
هم حیوانها و هم آدمیان هر دو برای دستیابی به هماهنگی بهنجار نیازمند حرکت خودانگیخته هستند.
۱ . ادراکها افکار و احساسات هر فرد در هر لحظه هشیاری او را تشکیل میدهند .
هنگامی میتوان از وجود حالت هشیاری دگرگون سخن گفت که کارکرد ذهنی کسی که این حالت را تجربه می کند در نظر خودش تغییر کرده باشد یا غیرعادی به نظر آید برخی حالتهای دگرگون هشیاری ، مانند خواب و رؤیا را همگان تجربه میکنند حالتهای دیگر از شرایط خاصی از قبیل ، مراقبه ، هیپنوتیسم یا مصرف دارو ناشی میشوند.
۲ . کارکردهای هشیاری عبارتند از :
(الف) وارسی خود و محیط خود به نحوی که از آنچه در درون بدن و در دور و بر ما اتفاق میافتد آگاه شویم .
(ب) کنترل کردن اعمال خویش به گونهای که با رویدادهای محیط بیرونی هماهنگ شوند.
همهی رویدادهایی که بر هشیاری اثر میگذارند در هر لحظه در کانون آگاهی ما قرار ندارند
خاطره رویدادهای شخصی و دانسته های قابل دسترس که در طول زندگی اندوخته ایم اما در حال حاضر بخشی از هشیاری ما را تشکیل نمی دهند
خاطرههای پیش هشیار نامیده میشوند.
رویدادهایی به صورت نیمه هشیار بر رفتار ما اثر میگذارند هرچند از ادراک و دریافت آنها آگاه نمیشویم .
۳ . طبق نظریهی روانکاوی برخی خاطره ها و تکانه هایی که از نظر
عاطفی دردناکند به هشیاری راه نمییابند زیرا واپس رانده شدهاند .
وا پس رانده شدن خاطرات یعنی در ناهشیار قرار دارند این افکار و تکانههای ناهشیار بر رفتار ما اثر میگذارند هرچند که فقط به طور غیر مستقیم و از راه رؤیاها رفتارهای غیر منطقی و لغزشهای کلامی به هشیاری ما راه یافته باشند.
۴ . مفهوم خودکاری :
به صورت عادت درآمدن پاسخهایی است که در آغاز نیازمند توجه هشیارانه بوده مانند رانندگی اتومبیل .
۵ . خواب یکی از حالت های دگرگون هشیاری است.
توجه به خواب به خاطر مراحل منظمی است که در برنامههای خواب و در عمق خواب مشاهده میشود این مراحل با استفاده از موج نگاره الکتریکی مغز (EEG) مطالعه میشوند.
طرحهای امواج مغزی حاکی از وجود چهار مرحله متفاوت است
(عمق) متفاوت خواب است و یک مرحله ی پنجم که حرکات سریع چشم (آ ر یی ام) از ویژگی آن است.
این مراحل در طول شب به تناوب تکرار میشوند. رؤیاها اکثراً در اثنای مرحلهی (AREM) رخ میدهند و نه در طول چهار مرحله دیگر
۶ . براساس مدل فرایند متضاد ، خواب تعامل دو فرایند متضاد است
– سایق خواب تعادل حیاتی
– فرایند هشیارکننده وابسته به وقت و ساعت – تمایل برای به خواب رفتن یا بیدار ماندن را تعیین میکنند.
خواب یا بیدار بودن در هر وقت معین به نیروهای نسبی دو فرایند مزبور بستگی دارد اختلالات خواب چند نوع است :
محرومیت از خواب
بیخوابی
حملهی خواب
وقفهی تنفسی
۷ . فروید رؤیا را ناشی از علل روانی میداند بین محتوای آشکار و محتوای پنهان رؤیا فرق میگذارد و رؤیا را امیالی در کسوت مبدل به شمار میآورد. در نظریههای دیگر رؤیا انعکاسی از پردازش اطلاعات است که مغز در حین خواب انجام میدهد.
اخیراً بعضی از نظریه پردازان به این نتیجه رسیده اند که رؤیا فرایندی است شناختی که ادراک ها ، علائق و اشتغال ذهنی به هیجانها را
منعکس میکند.
۸ . مراقبه کوششی است برای دگرگونی هشیاری از طریق اجرای آیینها یا تمرینهایی شبیه آنچه در یوگا یا ذن رایج است.
حاصل مراقبه رسیدن به نوعی حالت عرفانی است که در آن آرامشی عمیق به فرد دستمیدهد و احساس میکند که رابطه اش با جهان خارج قطع شده است.
۹ . هیپنوتیسم حالتی از پاسخدهی است که در آن آزمودنیها توجه خود را بر هیپنوتیسم کننده و تلقینات او متمرکز میکنند .
برخی از مردم آسانتر هیپنوتیسم میشوند . هرچند بیشتر مردم تا حدودی هیپنوتیسم پذیرند پاسخهای هیپنوتیسمی معمول عبارتند از : افزایش یا کاهش کنترل بر حرکات تحریف حافظه از طریق فراموشی پس هیپنوتیسمی
توهمات مثبت و منفی کاهش درد یکی از کاربردهای سودمند هیپنوتیسم است .
۱۰ . از داروهای روانگردان قرنها برای تغییر هشیاری و خلق و خو استفاده شده است
انواع این داروها عبارتند از :
– داروهای کندکننده کندسازها از قبیل الکل آرامبخشها و مواد استنشاقی؛ مواد افیونی از قبیل هرویین و مورفین
– محرکها مانند آمفتامینها و کوکایین؛ توهم زاها از قبيل LSD و پی سی پی و شاهدانگان از قبیل ماری جوآنا و حشیش
۱۱ . مصرف مکرر هریک از این داروها میتواند به وابستگی دارویی منجر شود که مشخصه ی آن افزایش تحمل علائم ترک اعتیاد و اجبار در مصرف است. منظور از سوء مصرف دارو مصرف مداوم داروی معینی به رغم پیامدهای وخیم آن توسط فردی است که هنوز به مرحله وابستگی دارویی نرسیده است.
۱۲ . اختلاف نظر قابل ملاحظهیی بر سر پدیدههای فراروانی وجود
دارد، پدیدههایی از قبیل اینکه آدمی میتواند از راههایی به جز تحریک اندامهای حسی شناخته شده اطلاعاتی در مورد جهان به دست آورد یا اینکه صرفاً از طریق ذهن بر رویدادهای مادی اثر بگذارد.
پدیده های فراروانی عبارتند از ادراک فراحسی (ESP) در شکلهای مختلف آن اندیشه خوانی ، بینی پیشگویی و حرکت فراروانی یعنی حرکت دادن اشیاء به وسیلهی ذهن
۱۳ . تحقیقات به دقت کنترل شده ای به نام آزمایشهای گانزفلد به منظور بررسی ادراک فراحتی (ESP) از راه اندیشه خوانی انجام شده است. برخلاف بسیاری از گزارشهای پیشین دربارهی پدیدههای فراروانی به نظر میرسد که این آزمایش ها در برابر انتقادهای تکرار ناپذیری فقدان کنترلهای کافی یا قرار داشتن در معرض مشکلات پژوهشهای بایگانی شده به خوبی مقاومت کرده اند با این حال بیشتر روانشناسان هنوز هم به پدیدههای فراروانی به دیده تردید مینگرند و پیش از نتیجه گیری درباره پدیدههای فراروانی حداقل بر تکرارهای موفقیت آمیز بیشتری
تأکید دارند.
۱ . یادگیری را میتوان تغییر نسبتاً پایدار در رفتار دانست که در نتیجهی تمرین به وجود میآید .
– چهار نوع یادگیری
(الف) خوگیری
جاندار یاد میگیرد محرکی آشنا و بی اهمیت را نادیده بگیرد
(ب) شرطی شدن کلاسیک
جاندار یاد میگیرد که محرکی در پی محرکی دیگر میآید
(ج) شرطی شدن عامل
جاندار می آموزد که پاسخی ، معین پیامد مشخصی دارد .
(د) یادگیری پیچیده
از سطح شکل گیری پیوندها فراتر میرود.
۲ . نخستین پژوهشها در یادگیری بر دیدگاه رفتاری تکیه داشتند.
در این دیدگاه اغلب فرض میشد که رفتار را برمبنای علل بیرونی بهتر می شود درک کرد تا علل درونی و اینکه پیوندهای ساده سنگ بنای تمام یادگیریها هستند و نیز اینکه قوانین یادگیری در مورد انواع گوناگون جانوران و در موقعیتهای گوناگون یکسان است این فرضها در پرتو پژوهشهای بعدی تعدیل شدند.
در حال حاضر در بررسی یادگیریهم عوامل شناختی و محدویتهای زیست شناختی و هم اصول رفتارگرایی مورد توجه است.
۳ . در آزمایشهای پاولف اگر محرکی شرطی (CS) منظماً قبل از محرکی غیر شرطی (UCS) بیاید CS علامتی برای وقوع UCS میشود و پاسخی شرطی (CR) را فرا میخواند که اغلب شبیه پاسخ غیر شرطی (UCR) است. محرکهایی که شبیه CS باشند نیز تا حدودی CR را فرا می خوانند هر چند که این تعمیم را با آموزش افتراقی میتوان محدود کرد.
این پدیدهها در جاندارانی بسیار متفاوت از کرم پهن آبهای شیرین گرفته تا انسان روی میدهند.
۴ . عوامل شناختی نیز نقشی در شرطی شدن دارند برای اینکه شرطی شدن کلاسیک صورت گیرد CS باید پیش بینی کننده مطمئنی برای وقوع UCS باشد به این معنا که احتمال وقوع UCS در موارد ارائهی CS بیشتر از احتمال وقوع آن در موارد عدم ارائه CS باشد.
۵ . به عقیدهی کردارشناسان برنامهی ، رفتاری که عوامل ژن مدار آن را رقم میزنند آموختنیهای جاندار را محدود میکند.
شواهدی دال بر تأثیر این قبیل محدودیتها در شرطی سازی کلاسیک از بررسیهایی در زمینهی بیزاری چشایی به دست آمده است.
موش به آسانی یاد میگیرد احساس تهوع را با مزه ی محلول معینی ارتباط دهد ، ولی نمیتواند یاد بگیرد احساس تهوع را با نور ارتباط دهد. برعکس پرندگان می آموزند که نور و احساس تهوع را به هم ارتباط دهند ولی نمیتوانند بین حالت تهوع و مزه ارتباط برقرار کنند .
۶-شرطی شدن عامل در موقعیت هایی صورت میگیرد که پاسخ آزمودنی بر محیط اثر میگذارد نه اینکه محرکی غیر شرطی آن را فرا بخواند . نخستین بررسیهای منظم در مورد شرطی شدن رفتار عامل را ثرندایک انجام داد.
وی نشان داد که حیوانها به رفتار کوشش و خطا میپردازند و هر رفتاری که تقویت در پی داشته باشد نیرومندتر میشود نیرومندتر شدن رفتار در نتیجهی تقویت به قانون اثر معروف است.
۷. در آزمایشهای اسکینر معمولاً موش صحرایی یا کبوتر پاسخ ساده یی را یاد میگیرد
مثلاً فشار بر اهرم برای به دست آوردن غذا آهنگ و میزان ، پاسخ معیار مناسبی برای اندازه گیری نیرومندی پاسخ است.
وقتی یادگیری رفتار تازه ای در نظر باشد از روش شکل دهی استفاده میشود شکل دهی عبارت است از :
تقویت فقط آن دسته از تغییرات پاسخ که در جهت مورد نظر آزمایشگر است .
۸ . پدیدههایی هستند که فراگیرندگی شرطی شدن عامل را افزایش میدهند یکی از آنها تقویت شرطی است محرکی که با تقویت کننده پیوند یافته باشد خود نیز از خصوصیت تقویت کنندگی برخوردار میشود از پدیدههای دیگر در این زمینه تعمیم و افتراق هستند. جانداران پاسخهای خود را به موقعیتهای مشابه تعمیم می دهند اگرچه این تعمیم را میتوان با محرک افتراقی محدود کرد پدیدهی مشابه دیگر برنامههای تقویت است.
وقتی رفتاری تثبیت شد برای تداوم آن همین که فقط بعضی وقتها آن را تقویت کنیم کافی است .
زمان تقویت را برنامه ی تقویت تعیین میکند که چهار نوع اصلی آن عبارتند از
نسبتی
ثابت نسبتی
متغیر زمانی ثابت و متغیر
۹ – از سه نوع شرطی شدن آزارنده یاد میشود، :
– تنبیه در پی پاسخی معین رویدادی آزارنده میآید که موجب بازداری پاسخ میشود.
– گریز جاندار میآموزد پاسخی بدهد که رویداد آزارنده را متوقف کند.
– اجتناب جاندار یاد میگیرد پاسخی بدهد که حتی از شروع رویداد آزارنده جلوگیری کند.
۱۰ . عوامل شناختی در شرطی شدن عامل در کارند. برای اینکه شرطی شدن عامل صورت گیرد جاندار باید باور داشته باشد که تقویت لااقل تا حدی در کنترل اوست یعنی دریابد که نوعی وابستگی بین پاسخهای او و تقویت وجود دارد محدودیتهای زیست شناختی نیز در شرطی شدن عامل نقشی دارند ؛ یعنی محدودیت در اینکه کدام تقویت کننده با کدام پاسخها بتوانند پیوند یابند در مورد کبوتر اگر تقویت کننده غذا باشد یادگیری هنگامی سریعتر است که پاسخ کبوتر نوک زدن به دکمه ، باشد نه بال زدن اما اگر تقویت کننده متوقف شدن ضربهی الکتریکی باشد یادگیری وقتی سریعتر است که پاسخ کبوتر بال زدن باشد نه نوک زدن به دکمه
۱۱ . طبق دیدگاه شناختی جوهره یادگیری این توانایی جاندار است که جنبههایی از جهان را در ذهن خود بازنمایی کند و سپس به جای واقعیت بیرونی همین بازنماییهای ذهنی را دستکاری کند
دریادگیری پیچیده بازنماییهای ذهنی چیزی فراتر از پیوندها را نمایان میسازند و سلسله اعمال ذهنی ممکن است به صورت راهبرد در آیند. بررسی یادگیری پیچیده در جانوران نشان میدهد که موش صحرایی میتواند از محیط خود نقشه شناختی داشته باشد و مفاهیم انتزاعی از قبیل علت را فرا گیرد.
پژوهشهای دیگری نشان میدهند که شامپانزه میتواند از راه بینش مسئله حل کند و راه حل مسئله را به مسائل مشابه تعمیم دهد.
۱۲. در یادگیری رابطه بین محرکها وقتی امکان پیش بینی کامل رابطه میسر نباشد افراد در قضاوتهای خود درباره میزان رابطه به باورهای پیشین خود متوسل میشوند این امر ممکن است به پذیرش رابطههای که به طور عینی وجود ندارند رابطهای واهی با رابطههای كاذب منجر شود. در مواردی که رابطه عینی بین دو محرک وجود دارد ممکن است باورهای پیشین سبب شود در توان پیش بینی آن رابطه اغراق کنیم از سوی دیگر وقتی باور پیشین با رابطهی عینی در تعارض باشد یادگیرنده ممکن است باور پیشین خود را به رابطهی عینی ترجیح دهد .
این پدیدهها نمایشگر پردازش نزولی یادگیری هستند .
۱ . حافظه دارای سه مرحله است
– رمزگردانی
– اندوزش
– بازیابی
رمزگردانی
تبدیل اطلاعات به نوعی رمز یا بازنمایی قابل قبول برای حافظه اطلاق میشود
– اندوزش
نگهداری اطلاعات رمزگردانی شده
– بازیابی
فرایندی است که از طریق آن اطلاعات از حافظه فراخوانده میشود
بسته به اینکه مطالب برای چند ثانیه حافظهی فعال مورد نظر باشد یا برای مدتی طولانی تر حافظهی دراز مدت شیوهی کار این مراحل سه گانه متفاوتاست .
اندوزش اطلاعات بخشی از حافظهی آشکار است و اندوزش مهارتها که بخشی از حافظهی ناآشکار است نظامهای متفاوت حافظهی دراز مدت دست اندرکار باشد.
۲ . در حال حاضر شواهد زیست شناختی فزاینده ای برای این تمایزها وجود دارد. بررسیهای جدید درباره حافظهی درازمدت از طریق عکس برداری از مغز نشان میدهد که در جریان رمزگردانی عمدتاً نواحی نیمکره چپ مغز و در بازیابی بیشتر نیمکره راست فعال میشوند.
شواهد به دست آمده از پژوهش با حیوانات و نیز آسیب دیدگان مغزی نشان میدهد که احتمالاً در مغز نواحی متفاوتی مسئول حافظهی فعال و حافظهی دراز مدت هستند به ویژه در انسان و سایر پستانداران ، آسیب به دستگاه هیپوکامپ عملکرد در تکالیف حافظهی دراز مدت را مختل میکند ولی اثری در تکالیف حافظهی فعال ندارد.
۳ . حافظه فعال اطلاعات معمولاً به شکل شنیداری رمزگردانی میکند هرچند ممکن است از رمزهای دیگری مانند رمز دیداری نیز استفاده شود. جالب ترین واقعیت درباره حافظهی فعال این است که گنجایش آن محدود به ۲ ماده یا قطعه است. با اینکه تعداد قطعه هایی که انسان میتواند به خاطر بسپارد محدود است اما با استفاده از اطلاعات موجود در حافظهی دراز مدت میتوان مطالب ورودی را مجدداً به صورت واحدهای معنادار بزرگتر رمزگردانی کرد و از این طریق اندازهی قطعه ها را افزایش داد. اطلاعاتی که به حافظهی فعال وارد میشود ممکن است زوال یابد یا فراموش شود یکی از علل این فراموشی محو شدن اطلاعات از حافظه بر اثر گذشت زمان است علت دیگر جایگزین شدن مطالب جدید به جای مطالب قدیمی است.
۴-پا به پای افزایش مقدار مطالب در حافظهی فعال بازیابی کندتر صورت میگیرد برخی محققان این کند شدن بازیابی را ناشی از فرایند پیگردی میدانند که در بازیابی ضرورت دارد حال آنکه گروهی دیگر آن را بر اساس فرایند فعال سازی تفسیر میکنند.
۵. حافظهی فعال در حل مسائل گوناگونی از قبیل حساب ذهنی قیاسهای هندسی و پاسخ به پرسشهای کتابهای درسی به کار می رود اما به نظر نمیرسد که در فهم جملههای ساده دخالتی داشته باشد. حافظهی فعال احتمالاً در نقش انبارهی موقت برای حافظهی دائمی عمل میکند به این معنا که اطلاعات در طی رمزگردانی آن در حافظهی دراز مدت در حافظهی فعال میماند
۶ -اطلاعات در حافظهی دراز مدت معمولاً برحسب معنا رمزگردانی میشود. اگر مادههایی که باید یادآوری شود معنادار باشد اما روابط بین آنها معنادار نباشد با افزودن روابط معناداری که در نقش مسیرهای بازیابی عمل کنند میتوان حافظه را بهبود بخشید. هرچه بسط معنایی بیشتر باشد عملکرد حافظه بهتر خواهد بود.
۷-در بسیاری از موارد فراموشی اندوختههای حافظهی دراز مدت ناشی از نارسایی بازیابی است (اطلاعات وجود دارد اما دست نیافتنی است.)نارسایی بازیابی احتمالاً در مواردی بیشتر است که بین ماده های مختلفی که نشانه ی بازیافتی یکسان دارند تداخل شود. این اثرات تداخلی نشان میدهد که بازیابی از حافظهی دراز مدت ممکن است از طریق فرایند پیگرد متوالی حاصل شود یا از فرایند فعال سازی گسترنده.
۸-بخشی از فراموشی اندوخته های حافظهی دراز مدت به خاطر زوال مطالب از انبارهی حافظه است به ویژه در مواردی که نارساییهایی در فرایندهای تحکیم خاطرات جدید وجود داشته باشد هیپوکامپ (دماسب) و قشر مخ ،مجاورش مرکز زیست شناختی تحکیم شناخته میشود. تحقیقات
جدید نشان میدهد که کامل شدن ،تحکیم چند هفته وقت میگیرد.
۹-هرچه در حین رمزگردانی سازماندهی مطالب بیشتر؛ و هرچه شباهت یافت و زمینهی بازیابی به بافت و زمینهی رمزگردانی بیشتر نارسایی بازیابی از حافظهی دراز مدت کمتر میشود فرایندهای بازیابی را عوامل هیجانی نیز میتواند مختل سازد در بعضی موارد افکار اضطراب آمیز با بازیابی خاطرهی مورد نظر فعالانه بازداری میشود فرضیه سرکوبی در مواردی نیز هیجان میتواند حافظه را تقویت کند که حافظهی روشن نمونهیی از آنهاست.
۱۰. حافظهی آشکار نوعی حافظه است که در یادآوری یا بازشناسی نمودار میشود یعنی وقتی گذشتهها را آگاهانه به یاد میآوریم،حافظهی نا آشکار نوعی حافظهاست که به صورت بهبود در برخی تکالیف ادراکی حرکتی یا شناختی خود را نشان میدهد بی آنکه بتوان تجربههایی را که به آن بهبود منجر شده آگاهانه به یادآورد در یاد زدودگی حافظهی آشکار و به ویژه یادآوری و بازشناسی اطلاعات لطمه میبیند اما حافظهی ناآشکار معمولاً دست نخورده میماند این امر نشان میدهد که احتمالاً حافظهی آشکار و نا آشکار دارای نظامهای اندوزشی متفاوتی هستند.
۱۱. پژوهشهایی با آزمودنیهای بهنجار نیز نشان میدهد که ممکن است حافظههای آشکار و ناآشکار دو نظام مجزا باشند. بیشتر این پژوهشها متکی به شاخصی از حافظهی نا آشکار به نام اثر سرنخ دهی است (مثلاً بررسی اینکه آشنایی قبلی با فهرستی از واژه ها تا چه اندازه بازسازی بعدی واژه های آن فهرست را بر اساس نخستین هجای هر واژه تسهیل میکند) برخی بررسیها نشان میدهد که متغیرهای مستقل مؤثر بر حافظه ی آشکار (میزان بسط دهی در هنگام رمزگردانی) اثری بر سرنخ دهی ندارد در حالیکه بررسیهای دیگری نشان داده که متغیری که بر حافظهی ناآشکار اثر دارد بر حافظهی آشکار بی اثر است. بررسیهای همراه با عکسبرداری از مغز آزمودنیهای بهنجار گویای آن است که حافظهی آشکار با افزایش فعالیت عصبی در بعضی نواحی مغز و حافظه ی ناآشکار با کاهش فعالیت عصبی در برخی نواحی مهم مغز همراه است.
۱۲. هرچند نمیتوانیم گنجایش حافظهی فعال را افزایش دهیم اما میتوانیم به کمک طرحهای رمزگردانی مجدد براندازهی هر قطعهی حفظ کردنی بیفزاییم و از این راه فراخنای حافظه را افزایش دهیم نگهداری دراز مدت اطلاعات را میتوان هم در مرحلهی رمزگردانی و هم در مرحلهی بازیابی بهبود بخشید یکی از راههای بهسازی رمزگردانی و بازیابی استفاده از تصویر سازی ذهنی است که اساس نظامهای یادیار از قبیل روش مکانی و روش واژهی کلیدی است.
۱۳ راههای دیگر بهسازی رمزگردانی (وبازیابی بعدی) بسط معنایی ماده ها و سازماندهی مطالب (ترجیحاً از نوع سلسله مراتبی ) در خلال رمزگردانی است. بهترین راههای بهسازی بازیابی عبارتند از کوشش در بازآفرینی بافتی که رمزگردانی در آن صورت گرفته و تمرین بازیابی اطلاعات در حین یادگیری بیشتر این اصول بهسازی رمزگردانی و بازیابی در روش پس خبا (PQRST )منظور شده است که پنج مرحله ی آن عبارتند از پیش خوانی (پ) سؤال کردن (س) خواندن (خ) به خود پس دادن (ب)، و آزمودن.
۱۴. حفظ مطالب پیچیده مانند داستانها اغلب جنبه ی سازا دارد. آدمی با استفاده از اطلاعات عمومی خود خاطرهی داستانها یا رویدادها را شاخ و برگ بیشتری میدهد علاوه بر این سازایی به صورت افزودن استنباطهای ساده به مطالب اصلی یا همخوان سازی مطالب اصلی با تصورهای قالبی و انواع دیگری از طرحواره ها بازنمایی ذهنی طبقاتی از
افراد اشیاء، رویدادها یا موقعیتها نیز نمایان میشود
۱. زبان که اساسی ترین ابزار بیان اندیشه هاست در سه سطح سازمان یافته است در بالاترین سطح واحد جمله قرار دارد که خود متشکل از عبارتهایی است که با واحدهای اندیشهها یا گزارهها پیوند دارند. در سطح دوم واژهها و واژکهای معنادار و در پایین ترین سطح صوتهای گفتاری قرار گرفتهاند عبارتهای هر جمله از واژهها و واژکهها تشکیل یافته اند اما واژهها از صوتهای گفتاری ساخته میشوند.
۲_ واج طبقه یی از اصوات گفتاری است هر زبانی سلسله واجهای خاص خود و نیز قواعد خاصی برای آرایش دادن واجها به صورت واژه ها دارد. واژک کوچکترین واحد معنادار زبان است. بسیاری از واژکها خود واژهاند و بقیه در نقش پیشوند و پسوند به واژهها افزوده میشوند. هر زبانی قواعد نحوی خاصی نیز برای ترکیب واژهها به صورت عبارت و ترکیب عبارتها به صورت جمله دارد فهم جمله نه تنها مستلزم تحلیل واجها، واژکها و عبارتهای جمله است بلکه مستلزم فهم چارچوب گفتار و قصد گوینده نیز هست.
۳_سپسرشد زبان در سه سطح صورت میگیرد .کودکان در همان بدو تولد از توانایی فطری برای یادگیری واجها برخوردارند. اما چند سالی طول میکشد تا قواعد ترکیب واجها را یاد بگیرند در آغاز تکلم، کودکان واژه هایی را یاد میگیرند که ویژهی مفاهیم روزمره و آشنا هستند. یادگیری جمله سازی را کودکان با گفتار تک واژه یی شروع میکنند به مرحلهی دو واژهیی تلگرافی میرسند و به دنبال آن به بسط عبارتهای اسمی و فعلی خود میپردازند.
۴ _کودکان زبان را تا حدودی از طریق فرضیه آزمایی می آموزند. به نظر میرسد هدایت این فرضیهها را چند اصل عملی بر عهده دارند که توجه کودکان را به ویژگیهای مهم گفتار از قبیل بخش پایانی واژه جلب میکنند. عوامل فطری نیز در زبان آموزی نقش دارند.
۵. ظاهراً دانش فطری زبانی ما غنی و گسترده است، و این نکتهیی است که همانندی توالي مراحل زبان آموزی در کودکان، آن را تایید میکند همانند سایر رفتارهای فطری در این مورد نیز برخی تواناییهای زبانی فقط در دورهی حساس معینی آموخته میشوند. هنوز جای بحث هست در اینکه در بین جانداران توان فطری برای زبان آموزی منحصر به آدمیان باشد. از بررسیهای متعدد چنین برمی آید که شامپانزهها و گوریل ها نیز میتوانند علامتهایی معادل واژه آدمیان یاد بگیرند ولی
برخلاف آدمی قادر نیستند یاد بگیرند این علامتها را به صورتی نظامدار
ترکیب کنند.
۶_اندیشیدن چهره های گوناگونی دارد که از آن جمله است گزارهیی تجسمی و حرکتی، عنصر اصلی هر گزاره را مفهوم شکل میدهد، یعنی مجموعه ی ویژگیهایی که مقوله را میسازد ،مفاهیم نوعی صرفه جویی شناختی فراهم میکنند به این ترتیب که امکان میدهند اشیای بسیار متفاوتی را به صورت مصداقهای مفهوم واحدی درآورده و بتوانیم
اطلاعاتی را که ادراک مستقیم آنها دشوار است، پیش بینی کنیم.
هر مفهوم هم مصداق نمونه دارد مجموعه ی ویژگیهای موجود در نمونه های بارز آن مفهوم و هم هسته مجموعه ویژگیهایی که وجودشان برای تعلق به آن مفهوم بسیار ضروری است
ویژگیهایی هستهیی، نقش اساسی در مفاهیم مشخصی از قبیل مفهوم مرد مجرد دارند؛ ویژگیهای مصداقی در مفاهیم مبهم مانند پرنده اهمیت دارند. غالب مفاهیم طبیعی، از نوع مبهم اند مفاهیم گاهی سازمان سلسله مراتبی دارند که معمولاً
یکی از سطوح آن، سطح پایه یا مرجع برای طبقه بندی شناخته میشود. کودکان غالباً مصداقهای نمونهی هر مفهوم را با استفاده از راهبرد نمونه های بارز یاد میگیرند با این روش هر مورد تازه هنگامی عضو مفهوم شناخته میشود که شباهت کافی به یک نمونه ی بارز داشته باشد. کودکان، بزرگتر که میشوند از شیوهی فرضیه آزمایی به عنوان راهبردی دیگر برای یادگیری مفاهیم استفاده میکنند بررسیها نشان داده در
فرایندهای مختلف طبقه بندی چند ساز و کار مغزی دخالت دارند
۹_هنگام استدلال گزارهها را به صورت حجت سازماندهی میکنیم. برخی از حجتها اعتبار قیاسی دارند به این معنا که در صورت صادق بودن مقدمات حجت محال است نتیجه ی آن کاذب باشد. برای ارزیابی
هر حجت فیاسی گاه سعی میکنیم به کمک قواعد منطق ثابت کنیم که
نتیجه، منطقاً از مقدمات استنتاج میشود در سایر موارد قواعد رهنمودی به کار میرود که میدان عمل آنها محتوای گزاره هاست، نه ساخت منطقی گزاره ها
۱۰. بعضی حجتها اعتبار استقرایی دارند به این معنا که در صورت
صادق بودن مقدمات ،حجت احتمال ندارد که نتیجه کاذب باشد. هنگام ارائه یا ارزیابی این قبیل حجتها غالباً برخی اصول نظریهی احتمالات نادیده گرفته میشود و به جای آن روشهای رهنمودی به کار میرود که برشباهت و علیت تکیه دارند.
۱۱ همهی اندیشهها به شیوهی گزارهیی بیان نمیشوند بلکه برخی نیز به صورت تجسم دیداری جلوه میکنند همانند ادراکات این تصویرهای ذهنی نیز حاوی جزئیات دیداری هستند. به نظر میرسد که تجسم، همانند ادراک است چون هر دو را نواحی مغزی واحدی کنترل میکنند. مثلاً آسیب مغزی خاصی که اختلال ادراکی معینی از نوع بی توجهی دیداری ایجاد میکند در تجسم نیز همین اثر را دارد. آزمایشهایی با روش وارسی مغز حاکی است که همان نواحی اختصاصی مغز که در تکالیف تجسمی دستاندر کارند در تکالیف ادراکی نیز دخالت دارند. به علاوه، عملیات ذهنی با تصویرهای ذهنی (مانند وارسی و
چرخش )همانند عملیاتی است که با ادراکات انجام میشود.
۱۲_حل مسأله مستلزم تجزیهی هدف به پاره هدفهایی است که وصول به آنها سهلتر است راهبردهای معمول در این تجزیه عبارتند از:
کاهش تفاوت بین وضعیت موجود و وضعیت هدف تحلیل وسیله هدف (از میان برداشتن تفاوتهای عمده بین وضعیت موجود و وضعیت هدف)، و روش رو به عقب حل برخی مسائل با بازنمایی گزارهیی سهلتر است و در برخی مسائل نیز بازنمایی دیداری کارآمدی بیشتری دارد.
۱۳_در زمینهی حل مسائل خبرگان چهار فرق عمده با تازه کاران دارند بازنماییهای بیشتری در اختیار دارند که در حل مسأله به کار گیرند؛ در حل مسائل تازه به اصول توجه دارند به به ویژگیهای سطحی؛ قبل از اقدام به عمل برنامه ریزی میکنند و راه حلهای رو به جلو را به راه حلهای رو به عقب ترجیح میدهند یکی از روشهای مفید برای مطالعهی نحوهی حل مسأله شبیه سازی کامپیوتری است که طی آن برنامه ای برای
کامپیوتر نوشته میشود تا مسألهای را به شیوهی آدمیان حل کند.
۱. حالات انگیزشی رفتار را فعال میسازدو به آن جهت میدهد. انگیزشها
از دو منبع سرچشمه میگیرند عوامل سایق درونی و عوامل مشوق برونی عوامل مشوق از قبیل غذا ،آب شریک جنسی و داروها، هدفهایی در جهان خارج هستند مشوقها آماج رفتار انگیزشی هستند و دستیابی به آنها در نقش پاداش عمل میکند.
۲.گرچه برخی مشوقها از قبیل غذاهای شیرین در مواقع گرسنگی توان انگیزشی درخور توجهی دارند اما بیشتر مشوقها در نتیجهی یادگیری شکل میگیرند.
۳.پاداشهای طبیعی گوناگونی میتوانند دستگاه دوپامینی مزولیمبیک مغز را فعال سازند فعال شدن نورونهای این ناحیه اساس عصبی تمامی پاداشهاست فعال ساختن مصنوعی این نورونها با داروهای پاداش بخش یا تحریک برقی ،مغز موجب افزایش انگیزش برای دریافت مشوقهای طبیعی و مصنوعی میشود تغییراتی که در این دستگاه بر اثر مصرف مکرر داروها به وجود میآید ممکن است یکی از عوامل اشتیاق وسواس گونه به داروهای اعتیاد آور باشد.
۴. عوامل سابق به برقراری تعادل زیستی یعنی حفظ حالت ثابت درونی کمک میکنند در تعادل زیستی مؤلفههای چندی در کارند ارزش هدف یا نقطهی تنظیم برای حالت بهینهی درونی، پیام حسی که
شاخص وضع فعلی درونی است مقایسهی ارزش هدف با پیام حسی و در نهایت، ظهور پاسخی که وضع فعلی درونی را به ارزش هدف نزدیکتر می سازد.
۵.تنظیم دما نمونهیی از تعادل زیستی است متغیری که تنظیم میشود دمای خون است و حس کنندههای آن در نقاط مختلف بدن از جمله هیپوتالاموس پراکنده اند ،سازگاری یا شامل پاسخهای فیزیولوژیایی خودکار (مثلاً لرزیدن )است یا رفتارهای ارادی (مانند پوشیدن لباس گرم)
۶ .تشنگی از دیگر انگیزههای تعادل زیستی است که در آن دو متغیر تنظیم کننده در کارند مایعات درون یاختهیی و مایعات برون یاختهیی از دست دادن مایعات درون یاختهیی از طریق حس کنندههای اسمزی ردیابی میشود که نورونهایی در هیپوتالاموس هستند. و به آب باختگی پاسخ می دهند از دست دادن مایعات برون یاختهیی توسط حس کنندههای فشار خون ردیابی میشوند که نورونهایی در سیاهرگها و اندامهای بدن هستند و به افت فشار پاسخ میدهند. پیامهای درون یاختهیی و برون یاختهیی به موازات هم عمل میکنند و موجب تشنگی میشوند.
۷.کارکرد گرسنگی این است که ما مواد خاصی را برگزینیم انسانها از توانایی ترجیح فطری مزه ها مثلاً مزهی شیرین و بیزاری فطری از برخی مزهها مثلاً مزهی تلخ برخوردارند و این خود به انتخاب غذا کمک میکند. علاوه بر این انواع ترجیحها و بیزاریهای آموخته شده نیز ممکن است به وجود آید پیامهای گرسنگی که به هنگام کاهش مواد سوختنی حاوی کالری (مثلاً گلوکز )در بدن رخ میکنند اشتها را بر میانگیزند . تا حدودی از این طریق که سبب میشوند شخص مشوقهای غذایی را مطبوعتر و جذابتر ارزیابی کند
۸.گرسنگی به میزان زیادی با پیامهای تعادلی کمبود و سیری مهار میشود نورونهای خاصی در مغز به ویژه در ساقهی مغز و هیپوتالاموس کاهش ذخیرهی گلوکز را ردیابی میکنند و گرسنگی را تحریک میکنند. دیگر ردیابهای تغذیهیی، خصوصاً ردیابهای کبد افزایش ذخایر انرژی را ردیابی میکنند و احساس سیری را سبب میشوند پیام سیری به صورت ترشح هورمون کوله سیستوکی تین از روده ها موجب میشود که خوردن و احساس گرسنگی متوقف شود.
۹ .دو ناحیه از مغز نقش ویژه در گرسنگی دارند: هیپوتالاموس جانبی و هیپوتالاموس بطنی – میانی از بین بردن هیپوتالاموس جانبی موجب کم خوری میشود و از بین بردن هیپوتالاموس بطنی – میانی به پرخوری میانجامد. گرچه قبلا این نواحی به عنوان مراکز سیری و گرسنگی شناخته میشدند اما اینک میدانیم که احساس گرسنگی با هیچ ضایعه و آسیب از بین نمی رود. تفسیر دیگری از این پدیدهها این است که نواحی جانبی و بطنی میانی هیپوتالاموس اثر دوجانبه یی بر نقطه ی تنظیم تعادلی زیستی وزن بدن دارند آسیب به هیپوتالاموس جانبی نقطه ی تنظیم را پایین میآورد و آسیب به هیپوتالاموس بطنی – میانی موجب بالا رفتن نقطه تنظیم میشود داروهای برنامهی لاغری شاید تا حدودی از این راه موجب تغییر اشتها میشوند که بر نورونهای نواحی یاد شده در هیپوتالاموس اثر میگذارند.
۱۰. آدمها عمدتاً به این علت چاق میشوند که (الف) از نظر ژنتیکی مستعد چاقی هستند و (ب) زیاد میخورند (بهدلایل روانشناختی) ژنها از طریق اثری که بر یاختههای چربی میزان سوخت و ساز و نقطه تنظیم دارند بر چاقی اثر میگذارند در مورد پرخوری و چاقی میتوان گفت که افراد چاق وقتی پرهیز غذایی را کنار میگذارند یا وقتی از نظر هیجانی برانگیخته میشوند بیشتر غذا میخورند و بیش از کسانی که وزن طبیعی دارند به نشانه های بیرونی گرسنگی پاسخ میدهند. در درمان چاقی،پرهیز سختگیرانه کارساز نیست زیرا محرومیت منجر به پرخوری بعدی و کاهش میزان سوخت و ساز میشود آنچه به نظر کارسازتر میرسد. تدوین برنامهی جدید و مستمر برای غذاخوردن و ورزش کردن است.
۱۱. بی اشتهایی روانی با ویژگی کاهش شدید و خودخواستهی وزن مشخص میشود پرخوری دورهیی باصرف زیاده از حد غذا در فواصل زمانی معین و به دنبال آن تلاش برای دفع مواد اضافی از راه استفراغ و خوردن مسهل مشخص میشود علل احتمالی آن عبارتند از عوامل شخصیتی (مثلاً اعتماد به نفس)
تاکید جامعه بر لاغری و عوامل
زیست شناختی (از جمله کمبود پیکعصبی سروتونین)
۱۲.هورمونهای پیش از تولد در رشد جنسی نقش دارند. اگر غدد جنسی جنین به میزان کافی هورمون آندروژن تولید کنند. رشد مغز و آلت تناسلی جنین، الگوی نرینه خواهد داشت و اگر آندروژنها کم یا نایاب باشند رشد مغز و آلت تناسلی جنین الگوی مادینه خواهد داشت. به نظر میرسد در جانورانی غیر از انسان هورمونهای پیش از تولد اثر نیرومندی دارند این هورمونها در انسان بسیار کم اهمیت هستند اما ممکن است بعدها تا حدودی نقشی در رفتار جنسی داشته باشند. در مواردی که جنین هورمون ویژه جنس معینی را دریافت دارد اما پس از تولد کودک نقش اجتماعی و جنسیتی ویژهی جنس مخالف پیدا کند به سبب عدم تعادل هورمونی داروهای مصرفی در دورهی پیش از تولد یا درگیری در سانحه در دورهی پس از تولد رشد بعدی او بیشتر متاثر از جنسیت اجتماعی بعد از تولد خواهد شد.
۱۳ .هورمونهای مادینه استروژن و پروژسترون و هورمونهای نرینه آندروژن (عامل تغییرات بدنی ) در زمان بلوغ هستند. اما اثر آنها در انگیختگی جنسی آدمیان بسیار اندک است بعکس در دیگر حیوانات مهار هورمونی بر رفتار جنسی بسیار چشمگیر میباشد. تجربه های اجتماعی اولیه با والدین و همسالان تأثیر گستردهیی بر فعالیت جنسی دورهی بزرگسالی در نخستینها و آدمیان دارد در مورد آدمیان سایر تعیین کنندههای محیطی رفتار جنسی از جمله معیارهای فرهنگی نقش مهمتری دارند گرچه در جوامع غربی در مورد نقش جنسیتی مردان و زنان انعطاف پذیری فراوان به وجود آمده با این حال هنوز بین
زنان و مردان تفاوتهایی در نگرشها و روابط جنسی مشهود است.
۱۴. بررسیهای اخیر این ادعا را تقویت کرده که عاملهای زیست شناختی ،ژنتیکی هورمونی یا عصبی همه تا حدودی میتوانند مشخص سازند که فرد دگرجنس خواه یا همجنس خواه شود، اما شواهد فعلی قطعی و مسلم به نظر نمیرسد این نکته نیز روشن نیست که آیا عوامل زیست شناختی مستقیماً بر جهتگیری جنسی تأثیر میگذارند یا برصفات دیگری مانند همنوایی جنسیتی اثر میگذارند و از این راه به طور غیر مستقیم در رشد جهتگیری جنسی موثر می افتند.
۱ مولفههای هیجان عبارتند از : تجربهی ذهنی هیجان برانگیختگی دستگاه خود مختار ارزیابی شناختی جلوه هیجانی واکنشهای کلی به هیجان و گرایش بهعمل
۲ هیجانهای شدید معمولاً همراه با برانگیختگی فیزیولوژیایی هستند که خود ناشی از تحریک بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار است. کسانی که پسخوراند دستگاه خودمختار عصبی شان به علت آسیب نخاع محدود شده است گزارش میکنند که کمتر دستخوش هیجانهای شدید میشوند برانگیختگی دستگاه خود مختار نیز میتواند در تمیز هیجانهاموثر باشد زیرا الگوی برانگیختگی (مثلاً تپش قلب،دمای پوست )در هیجانهای مختلف متفاوت است.
۳ ارزیابی شناختی عبارت است از تحلیل موقعیتی که هیجان را به وجود آورده است. این گونه ارزیابی هم بر شدت و هم برکیفیت هیجان اثر میگذارد وقتی افراد در حالت برانگیختگی نامتمایز قرار گیرند. کیفیت تجربه ی هیجانی را ارزیابی آنان از موقعیت تعیین میکند. اما برخی حالات هیجانی نیز وجود دارد که در آنها ظاهراً هیچ نوع ارزیابی هشیارانه و عمدی در کار نیست (مثلاً ترسهایی که بر اثر شرطی شدن کلاسیک در دوران کودکی به وجود آمده است)به نظر میرسد این هیجانهای
پیش شناختی را گذرگاههای عصبی متمایزی در مغز هدایت میکنند.
۴ جلوه های چهره در هیجانهای بنیادی معنای همگانی دارند مردمان فرهنگهای گوناگون بر سر اینکه در عکس معینی شخص چه هیجانی را ابراز میکند توافق دارند فرهنگها از لحاظ عوامل فراخوان برخی هیجانها و قواعد ابراز حالات هیجانی ممکن است تفاوتهایی با هم داشته باشند مرکز شناسایی جلوه های هیجانی در نیمکرهی راست مغز قرار دارد و از لحاظ عصب شناختی از مرکز توانایی شناسایی چهرهها متمایز است.
۵. علاوه بر کارکرد ارتباطی شان جلوه های هیجانی بر تجربه ی ذهنی هیجان نیز اثر میگذارد نظریهی پسخوراند چهره در تأیید این نظریه گزارشهای افراد حاکی از آن است که تجربهی هیجانی آنان وقتی شدیدتر است که در واکنش
های چهرهشان به محرکهای هیجانی اغراق کنند.
۶ واکنش کلی به حالت هیجانی این است که آدمی به رویدادهایی که
با وضع هیجانی وی همخوان باشد بیشتر توجه میکند و بیشتر همان وضع هیجانی را می آموزد تا رویدادهایی که با حالت هیجانی اش ناهمخوانند پیامد دیگر اینکه وضعیت هیجانی بر ارزیابی شخص از افراد و اشیاء و رویدادهای آینده اثر میگذارد وقتی در حالت ناخوشایند هیجانی هستیم در میزان خطرات اغراق میکنیم وقتی در حالت مطبوع هیجانی هستیم خطرات را ناچیز می انگاریم.
۷ پرخاشگری گرایش نمونه وار به عمل در پاسخ به خشم است هر چند ممکن است علل دیگریهم داشته باشد طبق نظریهی آغازین روانکاوی پرخاشگری سایقی ناشی از ناکامی است و بنا بر نظریه
یادگیری ،اجتماعی پاسخی است آموخته شده.
۸. این فرضیه که پرخاشگری یکی از سایقهای اساسی است، در بررسیهایی که نوعی شالودهی زیست شناختی برای پرخاشگری یافتهاند تا حدودی تأیید شدهاست.
در برخی جانوران پرخاشگری در کنترل مکانیسمهای عصبی هیپوتالاموس است تحریک هیپوتالاموس موش یا گربه ممکن است به پاسخی از نوع خشم شدید یا کشتار بینجامد. در آدمی و سایر پستانداران ،عالی پرخاشگری زیر نظارت قشر مخ قرار دارد و در نتیجه تحت تأثیر تجربههای گذشته و تأثیرات اجتماعی قرار میگیرد حتی در آدمیان نیز پرخاشگری ممکن است نوعی اساس زیست شناختی داشته باشد.
۹ طبق نظریه ی یادگیری ،اجتماعی پاسخهای پرخاشگرانه ممکن است بر اثر تقلید آموخته شده و از راه تقویت مثبت بر فراوانی آنها افزوده شود احتمال بروز پاسخهای پرخاشگرانهی کودکان در مواردی بیشتر است که اعمال پرخاشگرانه آنها تقویت گردد تا مواردی که به خاطر پرخاشگری تنبیه شوند.
۱۰. شواهدی نشان میدهد که دست زدن به پرخاشگری یا موجب
افزایش رفتار پرخاشگرانه میشود یا آن را در همان سطح اولیه حفظ میکند مثلاً وقتی به دانشجویان اجازه داده شود بارها به کسی که قادر به دفاع از خود نیست ضربهی الکتریکی وارد آورند آنان به تدریج بیش از پیش تنبیهگر میشوند ابراز نامستقیم پرخاشگری یا پرخاشگری جانشین نیز همین اثر را دارد در مورد کودکان بین مدت زمان تماشای صحنه های خشونت در تلویزیون و میزان رفتار پرخاشگرانه رابطهی مثبتی وجود دارد.
۱. متخصصان علوم رفتاری درجه و میزان تفاوتهای مردم در این یا
آن ویژگی با توانایی را از راه محاسبه پراکنش (واریانس) نمرههای حاصلهی آنان به صورت کمی در میآورند هر اندازه افراد آن گروه از مردم با یکدیگر تفاوت داشته باشند پراکنش و پراکندگی حاصله بزرگتر میشود. محققان آنگاه به جستجوی تعیین نقش عوامل گوناگون در شکل دادن آن پراکندگی میپردازند آن بخش از پراکنش نمرهها که برخاسته از تفاوتهای ژنی باشد به عنوان وراثت پذیری آن ویژگی وصفت شناخته میشود.
۲ از راه مقایسهی دو دسته همبستگی حاصل از قلوهای هر دوقلوی همسان همهی ژنهایشان مشترک است و همبستگی حاصل از دوقلوهای ناهمسان رویهمرفته نیمی از ژنهایشان مشترک است میتوان درباره وراثت پذیریها دست به تخمین زد. هرگاه دوقلوهای همسان نسبت به ناهمسانها در ویژگی مورد نظر بیشتر به هم شباهت داشته باشند در آن صورت ویژگی مزبور دارای عامل ژن خیز است. از روی همبستگی نمرههای آن دسته از دوقلوهای همسان که از هم جدا افتاده و در محیطهای متفاوت بزرگ شدهاند نیز میتوان میزان وراثت پذیری را تخمین زد. در این چنین شرایطی هرگونه همبستگی باید ناشی ازمشابهت های ژنی باشد.
۳ وراثت پذیری به تفاوتهای بین مردم اشاره دارد نه به اینکه چه بخشی از صفت در هر شخص ناشی از عوامل ژنی است.
وراثت پذیری چیز ثابتی در ویژگیهای آدمی نیست بلکه چنانچه پراکنش یک ویژگی در گروه به هر علتی تغییر کند در آن صورت وراثت پذیری هم تغییر پیدا میکند وراثت پذیری حاکی از پراکنش و پراکندگی گروه است نه خاستگاه تفاوت های بین گروهها در عین حال وراثت پذیری این نکته را نشان میدهد که تغییرات محیطی تا چه حد میتواند میانگین ویژگی را در جمعیت تغییر دهد.
۴. در شکل گیری شخصیت تأثیرات دو دسته عوامل محیطی و ژنخیز مستقل از هم نیستند بلکه از تولد در هم تنیده میشوند. از آنجا که شخصیت کودک و محیط او هر دو تابعی از ژنهای والدین است بنابراین بین سنخ ژنی ویژگیهای ارثی (شخصیت) و محیط او نوعی همبستگی ذاتی وجود دارد.
۵ سه فرایند پویا از تعامل شخصیت محیط عبارتند از (الف) تعامل واکنشی تجربه و تفسیر و طرز واکنش متفاوت مردم به محیط واحد (ب) تعامل فراخوانشی شخصیت هرکس پاسخهای معینی را در دیگران فرامیخواند؛ (ج) تعامل پیش گستر آدمی محیطهای مطلوبی را برمیگزیند یا میآفریند هرچه کودک بزرگتر میشود تأثیر تعامل
پیش گستر نقش مهم تری پیدا میکند
۶ بررسی روی دوقلوها الگوهای معماگونهیی را نمایان کرده است. از سویی وراثت پذیری برحسب تخمینهای مبتنی بر بررسی دوقلوهای همسان جدا افتاده از هم بیش از تخمینهای مبتنی بر مقایسه دو قلوهای همسان با ناهمسان بوده دوقلوهای همسان جدا افتاده از هم به اندازه ی دو قلوهای همسان باهم بزرگ شده به یکدیگر شباهت دارند. لیکن دوقلوهای ناهمسان و خواهر برادرهای معمولی در گذر زمان از شباهتشان کاسته میشود. هرچند باهم بزرگ شوند. بخشی از این الگوها، احتمالاً ناشی از تعاملهای ژنها باهم است طوری که تأثیر اشتراک کامل ژنها به اندازهی دو برابر اشتراک تیمی از ژنها است. علاوه بر این الگوهای یادشده ممکن است تا حدودی نیز برخاسته از سه دسته فرایند مربوط به تعامل بین شخصیت و محیط باشد (واکنشی فراخوانشی پیش گستری).
۷پس از کسر کردن شباهتهای ارثی میان فرزندان هر خانواده این قبیل کودکان بیش از آنچه کودکان به صورت تصادفی از جمعیت انتخاب شده باشند به یکدیگر شباهت نخواهند داشت. مفهوم ضمنی این واقعیت آن است که متغیرهای در دست بررسی روانشناسان (از قبیل شیوههای فرزندپروری و پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانوادهها) هیچ نقشی در تفاوتهای شخصیت آدمیان ندارند.
۸ آزمونهایی که هوش یا شخصیت را میسنجند بایستی دارای نتایج قابل تکرار و یکنواخت (پایاپی) بوده و همان چیزی را اندازه گیری کنند که مدعی اندازه گیری آن هستند (اعتبار)
۹ نخستین آزمونهای هوش ساختهی روانشناس فرانسوی آلفرد بینه است که مفهوم سن ذهنی را مطرح کرد. سن ذهنی کودکان تیزهوش فراتر از سن تقویمی آنان است و سن ذهنی کودکان کند ذهن کمتر از سن تقویمی آنان مفهوم هوشهر یعنی صد برابر نسبت سن ذهنی به سن تقویمی این مفهوم هنگام تجدید نظر در آزمون بینه به منظور ساختن آزمون استنفرد بینه مطرح گردید. نمره گذاری بسیاری از آزمونهای هوش هنوز به قالب هوشهر است اما البته با این شیوه محاسبه نمیشود.
۱۰ هم بینه و هم وکسلر سازندهی مقیاس هوش بزرگسالان به نام
هوش WAIS را نوعی استعداد استدلال میدانستند. اسپیرمن نیز به همین ترتیب معتقد بود یک عامل عمومی (۱) زیربنای عملکرد آدمی در مواد گوناگون آزمونهای هوش است. تحلیل عامل روشنی برای تعیین انواع
تواناییهایی است که زیربنای عملکرد در آزمونهای هوش را میسازند.
۱۱ برای دستیابی به آن تعداد از ویژگیهای شخصیت که فراگیر و در عین حال قابل کنترل بوده و بتوان با آنها مردم را ارزیابی کرد. محققان ابتدا همهی واژههای ویژگیهای شخصیت را که در فرهنگ لغات زبان انگلیسی وجود داشت (حدود۱۸۰۰۰) شناسایی کردند؛ سپس از میان آنها تعداد کمتری را برگزیدند. رتبه بندیهای مردم در زمینهی این اصطلاحات را تحلیل عامل کردند تا ابعاد زیربنایی مسبب همبستگی های
میان مقیاسها را شناسایی کنند. اگرچه دستههای گوناگون پژوهشگر به تعداد عوامل و ابعاد متفاوتی رسیدند لیکن امروزه غالب آنان مجموعه پنج عامل را گویاترین مجموعه به شمار میآورند که به نام «پنج عامل بزرگ شهرت دارد و نخستین حرف آنها در زبان انگلیسی کلمه اقیانوس (OCEAN)را میسازد بلند نظری وظیفه شناسی برونگرایی دلپذیر بودن و روانرنجور خویی
۱۲ پرسشنامههای شخصیت پرسشنامههایی هستند که مردم واکنشها یا احساسات خود در موقعیتهای معین را روی آنها مشخص میکنند مجموع پاسخهای آنان به زیر مجموعههای مواد و سؤالها نمرمهای آنان را در مقیاسها یا عوامل تشکیل دهندهی پرسشنامه به وجود میآورد هرچند مواد یا سؤالهای غالب پرسشنامهها بر اساس یک نظریه ساخته یا انتخاب شده با این حال میتوان آنها را برمبنای همبستگی با هر ملاک خارجی انتخاب کرد که در این صورت بهنام روش آزمون سازی ملاک نگر نامیده میشوند مشهورترین نمونهی این پرسشنامهها امامپیآی (شخصیت سنج چندوجهی مینه سوتا) نام دارد که برای شناسایی مردمان گرفتار اختلال روانشناختی ساخته شده است.
۱۳ رویکرد پردازش اطلاعات در پی شناخت رفتار هوشمندانه در پرتو فرایندهای شناختی زیربنایی معینی است که وقتی شخص میکوشد مساله آزمون هوش را حل کند به کار می افتند.
۱۴ نظریه هوش چندگانه گاردنر نظریه اندرسن در باب هوش و رشد شناختی، نظریه سه وجهی اشترنبرگ و نظریه زیست بوم شناختی سوسی از جمله نظریههای تازه درباره هوش به شمار میروند. این نظریهها هر یک به درجات در پی کشف تعامل بین عوامل زیستی و محیطی در تعیین
عملکرد هوشمندانه هستند.
۱ شخصیت اشاره دارد به الگوهای متمایز و اختصاصی تفکر و
هیجان و رفتار هر آدمی که شیوه و سبک تعامل او را با محیطهای فیزیکی و اجتماعی میسازد روانشناسی شخصیت در جستجوی (الف) توصیف و تبیین تفاوتهای مردم و (ب) شناسایی فرایندهایی که بر تعامل
فرد با محیط و کاربرد آنها برای ایجاد تمامیت در شخص تأثیر دارند.
۲ نظریه روانکاوی فروید بر این باور است که علت بسیاری از رفتارها انگیزههای ناخودآگاه است شخصیت در اصل توسط سایقهای زیستی مانند سایقهای جنسی و پرخاشگری و تجربههای پنج سال اول زندگی ساخته میشود نظریه شخصیت فروید ساختار شخصیت را شامل نهاد خود و فراخود میداند نهاد بر اساس اصل لذت کار میکند که هدف آن ارضای فوری تکانه های زیستی است خود تابع اصل واقعیت است که وظیفه اش به تأخیر انداختن ارضای خواسته ها تا زمانی است که برآوردن آنها از راههای جامعه پسند میسر شود فراخود (وجدان) معیارهای اخلاقی را بر شخص هموار میکند در شخصیت یکپارچه شده(متعادل) «خود» کنترل محکم ولی انعطاف پذیری بر «نهاد» و «فراخود»دارد و اصل واقعیت حاکم است.
۳ نظریه پویایی شخصیت فروید برای هرفرد یک مقدار ثابت انرژی (لیبیدو) را در کار میداند اگر عمل یا تکانه خاصی بازداری و منع شود انرژی آن در جستجوی راهی دیگر جهت ارضا شدن بر میآید از قبیل رویا و یا نشانه های روان رنجوری بیماری بر اساس این نظریه تکانه های غیر قابل قبول سبب ایجاد اضطراب میشوند که توسط مکانیسمهای دفاعی از شدت آنها کاسته میشود.
۴. از دیدگاه نظریه رشد شخصیت ،فروید آدمی از مراحل روانی – جنسی گذر میکند و باید تعارض ادیپی خود را حل نماید که طی آن کودک خردسال به والد همجنس خود به نظر رقیبی برای دریافت محبت از والد جنس مخالف مینگرد نظریه اضطراب و مکانیسمهای دفاعی فروید در گذر زمان وضع بهتری نسبت به نظریههای ساختاری و رشد او
داشته است.
۵ نظریه روانکاوی را روانشناسان بعدی بویژه کارل یونگ هری استک سالیوان تغییراتی دادهاند یونگ معتقد بود علاوه بر نظریه ناخودآگاه شخصی که فروید مطرح ساخت ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد و آن بخشی است از ذهن که در همه ی انسانها مشترک است. سالیوان بر این باور بود که واکنشهای مردم به تجربه های میان فردی
موجب شخصیت بخشی میشود.
یعنی ایجاد تصویر ذهنی از خود و دیگران
۶ روانشناسانی که از روش روانکاوی استفاده میکنند گاهی از آزمونهای فرافکن نظیر رورشاخ و آزمون دریافت موضوع (TAT) بهره میگیرند. از آنجا که محرک عرضه شده در آزمونهای فرافکن مبهم است بنابراین فرد با مشاهده آن شخصیت خود را در آن محرک منعکسمیکند و
در نتیجه انگیزهها و خواستههای ناخودآگاه خود را عیان میسازد.
۷ نظریه یادگیری اجتماعی نوع معاصر از رویکرد رفتارگرایی به موضوع شخصیت است. در این دیدگاه تفاوت شخصیتها، معلول تفاوتهای تجربههای یادگیری مردم است از آن جمله یادگیری از طریق مشاهده و همچنین شرطی شدن مستقیم از طریق یادگیری عامل یا کلاسیک این رویکرد رفته رفته طی چند دهه گرایش شناختی بیشتری پیدا کرده و در حال حاضر تأکید دارد بر تعامل عوامل بيروني تعیین کننده رفتار (مانندپاداشوتنبیه)و تعیین کننده هایدرونی
(مانند عقاید افکار و انتظارات)
۸ مشهورترین نظریه پردازان یادگیری اجتماعی عبارتند از جولیان راتر و آلبرت بندورا راتر معتقد بود که احتمال ابراز هر رفتار معین در شرایط معین را انتظارات شخص و ارزش تقویت رقم میزنند بندورا نظریه شناختی اجتماعی را ارائه داد که در آن رابطهی بین محیط و رفتار رابطه متقابل و دوسویه است.
۹ رویکرد انسان گرایی به تجربههای ذهنی آدمی توجه دارد. روانشناسی انسانگرا به عنوان جانشین رویکردهای روانکاوی و رفتارگرایی ارائه شد روانشناسان انسانگرا از قبیل کارل راجرز و آبراهام مزلو بر خودپنداره و کوشش شخص برای رشد یا خودشکوفاییتکیهمیکنند.
۱۰ رویکرد شناختی به شخصیت بر این اساس استوار است که تفاوت شخصیت مردم ناشی از تفاوت روش آنها در بازنمایی ذهنی اطلاعات است. نظریه سازه شخصی جرج کلی بر مفاهیمی که شخص برای تفسیر خود و جامعه به کار میبرد تکیه دارد سایر نظریه پردازان بر طرحواره ها و ساختهای شناختی آدمی برای ادراک و سازماندهی و
ذخیره سازی اطلاعات تمرکز یافتهاند.
.۱۱ درباره خویشواره که شامل جنبههایی از رفتار فرد است که برای خودش بسیار اهمیت دارد تحقیقات فراوان به عمل آمده است. آزمایشها نشان داده که مردم آن دسته اطلاعات را بهتر درک کرده و سهل تر به یاد می آورند که با خویشواره آنها ارتباط داشته باشد. نظریه دیگر در این زمینه نظریه طرحواره جنسیت ساندرابم است به این مفهوم که نقش آموختگان ،جنسیت از طرحوارهی جنسیت خویش برای درک و سازماندهی اطلاعات گوناگون بهره میگیرند.
۱ هر رویداد، غالباً هنگامی تنش را به شمار میآید که آسیبزایی آن فراتر از دامنهی تجربههای معمولی آدمی و غیر قابل کنترل یا پیشبینی ناپذیر است. نهایت تواناییهای شخص را فرامیخواند و بین هدفهای رقیب تعارض درونی بپا میکنند.
۲ اضطراب خشم و پرخاشگری خمودی و افسردگی و اختلال شناخت (از قبیل اختلال تمرکز فکر و عملکرد )از زمره ی واکنشهای روانشناختی رایج در برابر فشار روانی و تنش است.
۳. واکنش بدن در برابر تنش به صورت پاسخ جنگ یا گریز است. دستگاه عصبی سمپاتیک افزایش ضربان قلب، افزایش فشار خون گشادی مردمکها و آزاد شدن قند فراوان از جگر را تهیه میبیند. دستگاه قشر غده فوق کلیه موجب آزاد شدن هورمون ACTH و این نیز موجب رهاشدن کورتیزول در خون میشود این واکنشها بدن را برای مبارزه با عامل تنش یا گریختن از آن آماده میسازند اما هرگاه این پاسخهای فیزیولوژیایی به صورتی مزمن برانگیخته شوند فرسایش و فروپاشی جسمی به بار می آورند.
۴ تأثیر مستقیم فشار روانی بر سلامت به صورت برانگیختگی زیاده و مزمن دستگاه سمپاتیک یا دستگاه قشر غده فوق کلیه یا ایجاد اختلال در دستگاه ایمنی است. وقتی مردم در شرایط فشار روانی قرار میگیرند غالباً به رفتارهای سلامت دست نمیزنند و همین خود منجر به بیماری
می تواند بشود
۵ شیوههای ارزیابی آدمی از رویدادها میتواند بر آسیب پذیری او در برابر بیماری متعاقب آن رویداد اثر بگذارد، کسانی که رویدادهای نا مطلوب را به صورت علل کلی و پیوسته و درونی تبدیل میکنند، پس از هر رویداد نامطلوب بیشتر در معرض درماندگی آموخته و بیمار شدن هستند.
۶ مردمانی که دارای رفتار سنخ(الف)هستند مردمانی متخاصم
پرخاشگر و ناشکیبایند که بیش از اندازه درگیر کار و شغل خویشند. بررسیهایی _هم با مردها و هم با زنها _نشان میدهد مردمان سنخ الف بیش از دیگران در معرض بیماری عروق قلب هستند.
تدابیر مقابله به دو دستهی مسئله مدار و هیجان مدار تقسیم میشوند. کسانی که برای حل مشکلاتشان دست به اقدامهای عملی و فعال میزنند در پی رویدادهای منفی زندگی کمتر دچار افسردگی و بیماری میشوند. مردمانی که در برابر هیجانهای منفی به نشخوار فکری یا رویگردانی دست میزنند پس از رویدادهای منفی دچار پریشانیهای شدیدتر و طولانیتر میشوند نظریه روانکاوی شماری از تدابیر ناهشیار (مکانیسمهای دفاعی)را که مردم برای مقابله با هیجانهای منفی به کار میبرند تحت عنوانهای زیر توصیف میکند واپسرانی(سرکوب) واکنش وارونه انکار و فرافکنی و…
۸ شیوههای رفتاری از قبیل آرمش آموزی و شیوههای شناختی از قبیل مبارزه با افکار منفی میتوانند آدمی را یاری دهند تا با سازگاری بیشتری در برابر فشار روانی واکنش کند به کمک تدابیر شناختی و رفتاری میتوان رفتار سنخ الف را تغییر داد و موجب کاهش بیماری عروق قلب گردید.
۱ تشخیص رفتار نابهنجار برمبنای بسامد آماری، هنجارهای اجتماعی انطباقی بودن رفتار و پریشانی شخصی صورت میگیرد. ویژگیهای سلامت روانی مطلوب :شامل ادراک کارآمد واقعیت کنترل رفتار عزت نفس توان برقراری روابط مهرآمیز و سازندگی و باروری
است.
۲ راهنمای تشخیصی DSM-IV اختلالات روانی را برحسب نشانه های رفتاری اختصاصی طبقه بندی میکند. به کمک این راهنمای طبقه بندی ،اختلالها میتوان دست به تبادل اطلاعات زد و زمینه پژوهشها را فراهم آورد. در عین حال هر بیمار موجودی یگانه است و عناوین تشخیصی نباید شخص را در تنگنا قرار دهد.
۳ نظریه های مربوط به علل اختلالات روانی و تدابیر درمانی آنها را از چشم اندازهای زیستی روانکاوی رفتاری و شناختی میتوان دسته بندی کرد. دیدگاه آسیب پذیری تنش بر تعامل بین پیشینه و آمادگی آسیب پذیری (زیستی و یا روانشناختی)که شخص را در برابر اختلال معینی آسیب پذیر میسازد و شرایط محیط تنش زا که وی درگیر آن میشود تکیه میکند.
۴ اختلالات اضطرابی دستههای زیر را در بر میگیرد:
اضطراب فراگیر(نگرانی و تنشمستمر)اختلالات وحشتزدگی (یورشهای ناگهانی وحشت توان فرسا)هراسها (ترسهای نامعقول از اشیا یا موقعیتهای معين)و اختلالات وسواس فکری-عملی (فکرهای سمج ناخوش یا وسواس، همراه با احساس اجبار یا اضطرار برای دست زدن به کارهای معين)
۵ نظریههای زیست شناختی در باب علل اختلالات اضطرابی زمینه هایی از قبیل آمادگی وراثتی یا نابهنجاریهای زیست شیمیایی یا عصب شناختی را دست اندر کار میدانند. غالب اختلالات اضطرابی به صورت خانوادگی بروز میکنند؛ بررسی و تحقیق با دوقلوها تأیید نیرومندی از وجود مؤلفه ارثی در اختلال وحشتزدگی و وسواس فکری – عملی به دست داده است. در مردمان گرفتار حمله های وحشتزدگی پرواکنشي پاسخ جنگ یا گریز وجود دارد که ممکن است ناشی از نارساییهای سروتونینی در دستگاه کناری باشد. امکان دارد مردمان گرفتار اختلال وسواس فکری- عملی دستخوش نارساییهای سروتونینی
در مناطق مغزی تنظیم کنندهی تکانههای ابتدایی باشند.
۶ نظریه پردازان شناختی و رفتاری برآنند که مردمان دستخوش
اختلال اضطرابی در معرض شناختهای فاجعه پنداری و تفکر اخلاق گرای سختگیر و انعطاف ناپذیر قرار دارند رفتارهای غیر انطباقی همچون رفتارهای اجتنابی و وسواسی از راه شرطی شدن عامل (کنشگر) در شرایطی که شخص در مییابد که این رفتارها از اضطراب او میکاهند استقرار مییابد ممکن است هراس از راه شرطی شدن کلاسیک تکوین پیدا کند نظریه های روانکاوی اختلالات اضطرابی را برخاسته از تعارضهای ناخودآگاه میداند که به صورت هراس وسواس فکری یا وسواس عملی تغییر شکل مییابند.
۷ اختلالات خلق و هیجان به دو دسته تقسیم میشوند اختلالات افسردگی (شخص دچار یک یا چند دوره افسردگی میشود) و اختلالات دو قطبی (نوسانشخص بین دورههای افسردگی و سرخوشی یا شیدایی) غم و اندوه ناخشنودی از زندگانی افکار منفی و فقدان انگیزه نشانه های عمدهی افسردگی است.
۸ نظریه های زیست شناختی ژنها و بی نظمی های سروتونین و نوراپی نفرین را در اختلالات هیجانی دست اندرکار میدانند. نظریه های شناختی افسردگی را برخاسته از نگاه بدبینانه به خویشتن و دنیا و آینده و نیز شیوههای اسناد غیرانطباقی به شمار میآورند. نظریه های روانپویشی افسردگی را ناشی از فعال شدن احساس محرومیت از محبت والدین در کسانی میدانند که بسیار وابسته به تایید دیگران هستند و خشم خود را متوجه خودشان میسازند.
۹ در اختلال گسیختگی هویت دو یا چند شخصیت رشد یافتهتر در شخص واحدی به صورت نوسانی جایگزین یکدیگر میشوند. بسیاری از نظریه پردازان ریشهی این اختلال را در بهره کشی از شخص در دوران کودکی او جستجو میکنند
۱۰. در اسکیزوفرنی شخص دچار پریشانیهای فکری و از آن جمله فرایندهای فکری بی سامان و آشفته هذیان و فقدان بصیرت است. اختلالهای ادراکی (از قبیل توهم)نمود هیجانی نامتناسب و نابجا فعالیت حرکتی آشفته و عجیب انزواگزینی عملکرد آشفته و پریشان نشانه های دیگر این بیماری است.
۱۱. اسکیزوفرنی به صورتی بارز از طریق وراثت انتقال پیدا میکند تنظیم دوپامین در این قبیل مردم برهم میخورد و علاوه بر آن دو نوع نابهنجاری مغزی در آنان وجود دارد بخش پیشانی قشر مخ آنان کوچکتر است و کم کارتر و بطنهای مغز آنان بزرگ شده است. احتمالاً محیطهای دشوار و سخت نمیتواند موجب اسکیزوفرنی شود اما آنرا بدتر ساخته موجب عود آن میشود.
۱۲ اختلالهای شخصیت عبارت از الگوهای رفتار نا انطباقی در سراسر زندگی به صورت شیوههای مقابلهی ناپخته و نامتناسب با استرس و حل مسأله است مردمان جامعه ستیز افرادی تکانشی هستند که احساسگناه نمیکنند، فقط به نیازهای خود توجه دارند و غالباً درگیریهایی با قانون پیدا میکنند احتمال دارد این اختلال ریشههای وراثتی و زیستی داشته باشد. در عین حال شیوه های فرزند پروری به صورت غفلت از فرزند و خصومت ورزیدن به او نیز میتواند در آن تأثیربگذارد.
۱۳ کسانی که گرفتار شخصیت مرزی هستند دچار نااستواری در هیجانها و خودپنداره و روابط بین فردی میباشند نظریه های روانپویشی میگویند سرپرستان این قبیل آدمها در کودکی از آنها میخواستهاند که بسیار وابسته به آنها باشند و بین دو حد انتهایی محبت و خصومت نوسان میکردهاند.
۱۴ هرچند درباره بهرهگیری از جنون به صورت محملی برای دفاع حقوقی بحث و جدل فراوان وجود دارد این نوع دفاع عملاً بسیار کمیاب
است و از آن کمیاب تر توفیق در کاربرد این محمل است.
.۱ در سیر تدریجی درمان بیماران روانی نخست به این اندیشهی قدیمی میرسیم که رفتار نابهنجار ناشی از تسلط ارواح خبیث است و باید کیفر داده شود؛ سپس دوران مراقبتهای پناهگاهی در تیمارستانهای نابسامان دور از شهر و آبادی فرامیرسد و سرانجام دورهی بیمارستانهای روانی نوین و مراکز محلی بهداشت روانی فرا میرسد. پناهگاه زدایی علیرغم مقاصد نیکویی که دنبال میکرده مسألهی بیماران بیخانمان و
حقوق مدنی و مراقبتهای کافی برایآنان را به میان آورده است.
۲ رواندرمانی عبارت از درمان اختلالهای روانی به وسیله تدابیر روانشناختی است روانکاوی نوعی رواندرمانی ساخته و پرداختهی فروید است. در این روش درمانی با تداعی آزاد و کاوش رویا اندیشهها و هیجانهای سرکوفته به میدان هشیاری بیمار آورده میشود. روانکاو از راه تعبیر و تفسیر رویاها و تداعیها شخص را در جهت کسب بینش درباره مشکلاتش یاری میدهد انتقال یعنی تمایل درمانجو به ابراز احساساتی به روانکاو که قبلاً در قبال افراد مهم زندگیش داشته، موضوع دیگری برایتعبیر و تفسیره است درمانجو از راه فرایندهای حل و فصل با مشکلاتش واقعبینانهتر کنار میآید.
رواندرمانیهای روانکاوانهی معاصر نسبت به روانکاویهای سنتی در مدت زمان کوتاهتری صورت میگیرد؛ و تأکیدش بیشتر بر کارکردهای حل مسأله و برمشکلات میان فردی کنونی شخص در برابر بازسازی کامل تجربه های کودکیاست.
۴. در رفتار درمانیها روشهای مبتنی بر اصول یادگیری برای تغییر رفتار به کار میرود حساسیت زدایی منظم که طی آن شخص می آموزد خود را در موقعیتهای اضطراب زای قبلی آرام کند تقویت رفتار انطباقی و سرمشق دهی و بازپروری رفتار مناسب و شیوه های خودگردانی رفتار جزو روشهای مزبورند
۵ در رفتار درمانی شناختی شیوه های تغییر رفتار و همچنین شیوههای تغییر باورهای غیرانطباقی به کار میرود. درمانگر در زمینهی جایگزین سازی تعبیر و تفسیرهای واقع بینانهتر رویدادها به جای موارد ناعاقلانه به درمانجو کمک میدهد.
۶ درمانهای انسانگرا مردم را در جهت آگاهی از خود واقعی آنان و حل و فصل مشکلاتشان با کمترین مداخلهی درمانگریاری میدهند. کارل راجرز پدیدآورندهی رواندرمانی درمانجومدار معتقد بود در کار تمهید رشد درمانجو و امکان خویشتن یابی برای او داشتن ویژگیهای همدلی محبت پذیرندگی و یکرنگی (صدق) برای درمانگر ضروری است.
۷ غالب درمانگرها بیش از آنکه پایبند روش درمانی معینی باشند
رویکردی التقاطی در پیش میگیرند – به این معنا که از روشهای درمانی گوناگون مناسبترین شیوهها را برای هر درمانجو انتخاب میکنند. بعضی درمانگرها در درمان اختلالات معین همچون میبارگی کژکاری جنسی یا افسردگی تخصص مییابند.
۸ گروه درمانی برای مردم این فرصت را فراهم می آورد که نگرشها و رفتار خودشان را ضمن تعامل با کسانی شناسایی کنند که گرفتار مشکلات و اختلالات همانند خودشانند درمان زناشویی و درمان خانوادگی شکلهای تخصصی گروه درمانی و برای آموزش راههای اثر بخش تر ارتباط و حل و فصل مشکلات به زوجها یا والدین و فرزندان
است.
۹ ارزیابی اثربخش بودن رواندرمانی کاری دشوار است زیرا در تعریف توفیق درمان و کنترل بهبود خود به خود مشکلاتی وجود دارد. پژوهشها حاکی از اثربخش بودن رواندرمانی است و میزان اثر بخشی رویکردهای درمانی گوناگون چندان تفاوتی با هم ندارد ممکن است عوامل مشترک بین شیوههای گوناگون رواندرمانی همچون روابط شخصی محبت آمیز و اعتماد برانگیز اطمینان آفرینی و حمایت حساسیتزدایی بینش و تقویت پاسخهای انطباقی در ایجاد تغییرات مثبت نقش بیشتری داشته باشد تا روشهای اختصاصی آنها
۱۰ درمانهای زیستی شامل درمان با تشنج برقی (ییسیتی) و داروهای رواندرمانبخش است. از میان این دو دارو درمانی بسیار پرکاربردتر است داروهای ضداضطراب برای کاستن از اضطراب شدید و یاری دادن مردم در کنار آمدن با بحرانهای زندگی به کار میرود. ثابت شده
که داروهای ضدروان پریشی در مداوای اسکیزوفرنی کارآیی داشته اثر بخش هستند به کمک داروهای ضدافسردگی مردم افسرده نیرو و نشاط پیدا میکنند؛ و لیتیوم در درمان اختلالهای دو قطبی توفیق داشتهاست
۱۱ افریقایی امریکاییان و بومیان آمریکایی بیش از اعضای سایر گروههای قومی به خاطر اختلال روانشناختی بستری میشوند یا برای دریافت یاریهای درمانی به مراکز سرپایی بهداشت روانی مراجعه میکنند در همین زمینه لاتین تبارها و سفید پوستها به یک اندازه بستری میشوند اما آسیایی تبارها کمتر از گروههای قومی دیگر بر اثر اختلال روانشناختی بستری میشوند امکان دارد این تفاوتها بازتابی از تفاوت نگرشهای این گروهها به بستری شدن و در عین حال دسترس به منابع مراقبت غیرحرفهیی باشد علاوه بر این ممکن است برای افریقایی تباران بیش از واقع تشخیص اسکیزوفرنی داده شود که این خود موجب فراوانتر شدن میزان بستری شدن آنان نسبت به گروههای دیگر است.
۱۲ احتمال بستری شدن یا درخواست تدابیر حرفهیی بهداشت روانی بر اثر اختلال روانشناختی برای زنها و مردها یکسان است اما مردها بیش از زنها برای حل و فصل اختلالهای اعتیاد و زنها بیش از مردها برای مقابله با اختلالات هیجانی (خُلق) مراجعه میکنند. زنها بیش از مردها اختلالات بهداشت روانی خود را با پزشکان عمومی در میانمیگذارند.
۱۳ بعضی درمانجویان ممکن است درمانگرانی را ترجیح دهند که از فرهنگ خودی یا همجنس خودشان باشد اما هنوز نمیدانیم که آیا این قبیل هماهنگ سازی درمانجو و درمانگر کارآیی و ثمر بخشی درمان را بیشتر میسازد یا نه به این ترتیب هشیار بودن درمانگر نسبت به تأثیرات فرهنگ و هویت جنسی بر نگرشهای درمانجو به درمان و
پذیرندگی او به انواع راه حلهای اختلالش عامل پراهمیتی است
۱۴ مراکز کمک محلی برای پیشگیری و درمان اختلالهای روانشناختی شامل خانههای موقت مراکز پناهگاهی برای کسانی که گرفتار اختلالهای خاص هستند و نیز انواع تدابیر امداد در بحران است. از راه بهنجار و طبیعی دانستن هیجانها و احساسات خود شناسایی. زمینههای آسیب پذیری خویش پروراندن استعدادها و رغبتهای خود ایجاد روابط صمیمانه با مردم و تشخیص اینکه در چه شرایطی باید از
متخصصان کمک خواست میتوان بر سلامت روان خویش افزود.